حقوق بین الملل عمومی
Public International Law
سمستر پنجم
استاد: صلاح الدین صالحی
عمومیات
} حقوق:؟
} حقوق آفاقی؟
} حقوق عندی؟
} حقوق ملی؟
} حقوق بین الملل؟
تفاوت حقوق بین الملل عمومی با حقوق ملی؟
q از لحاظ ساحه تطبیق
q از لحاظ مرجع تطبیق
q از لحاظ عمومی بودن
q از لحاظ شخصیت
} شناخت و درک از حقوق بین الملل عمومی به عنوان یکی از شاخه های حقوق عمومی مستلزم مطالعه چهار موضوع اساسی ذیل است:
1: تعریف حقوق بین الملل
2: وجه تسمیه حقوق بین الملل
3: ماهیت و ضرورت وجود حقوق بین الملل
4: عوامل موثر در توسعه و تحول حقوق بین الملل
تعریف حقوق بین الملل عمومی
برای اینکه بتوانیم حقوق بین الملل عمومی را تعریف نماییم. لازم است تا اولاً مفاهیم ذیل واضح گردد.
- جامعه بین الملل و حقوق بین الملل
- نهادهای بین المللی و حقوق بین الملل
- سازمانهای بین المللی و حقوق بین الملل
- تابعان یا موضوعات حقوق بین الملل
- روابط بین الملل و حقوق بین الملل
- سیاست و حقوق بین الملل
- حقوق بین الملل خصوصی و حقوق بین الملل عمومی
- و بالاخره قلمرو حقوق بین الملل
حقوق بین الملل عمومی و حقوق بین الملل خصوصی
اصطلاح حقوق بین الملل خصوصی بار اول توسط بار فولکس در سال 1843 با نوشتن کتابی تحت نام حقوق بین الملل خصوصی وارد ادبیات حقوقی گردید.
وجوه اشتراک حقوق بین الملل عمومی و خصوصی
اشتراک در منابع
اشتراک در بین المللی بودن
اشتراک در مرجع رسیدگی
وجوه افتراق یا اختلاف حقوق بین الملل عمومی با حقوق بین الملل خصوصی
اختلاف در موضوع
اختلاف در منابع
اختلاف در مبانی: مبانی حقوق بین الملل خصوصی عمدتاً اراده یک کشور و مبانی حقوق بین الملل عمومی حد اقل اراده دو کشور یا سایر تابعان حقوق بین الملل است.
اختلاف در مرجع رسیدگی
اختلاف در ضمانت اجرا: حقوق بین الملل خصوصی تا حدودی زیادی از ضمانت اجرای موثر و کاملی برخوردار است اما ضمانت اجرای قواعد حقوق بین الملل عمومی در بسیاری از موارد چندان موثر و کافی نیست.
در مورد تعریف حقوق بین الملل از لحاظ نظری بینش های متفاوت و گاهی هم متضادی وجود دارد اما به توجه به نظریه اغلب و رای دیوان دایمی عدالت بین المللی عدالت در قضیه لوتوس در سپتمبر 1927 می توان تعریف جامع به شکل زیر ارایه کرد:
حقوق بین الملل که از شعبات حقوق عمومی است، حقوق جامعه بین المللی است؛ یعنی مجموعه قواعد و مقررات لازم که ناشی از روابط بین الملل و تنظیم کننده مناسبات میان اعضای جامعه بین المللی است.
وجه تسمیه حقوق بین الملل
} خاستگاه نامگذاری حقوق بین الملل در دوران باستان: اصطلاح حقوق بین الملل برگرفته از اصطلاح لاتینی Jus Gentium که در روم باستان کاربرد داشت شده است. این اصطلاح دلالت به حقوق اتباع غیر رومی داشت که در مقابل برای اتباع روم اصطلاح Jus civile یا همانا حقوق اتباع روم به کار می رفت. جس جینتوم به قواعدی اطلاق می گردد که در روابط اتباع روم با اتباع غیر رومی به کار می رفت.
} خاستگاه نامگذاری حقوق بین الملل در دوران بعدی :در قرن هفدهم گروسیوس که او را بنیانگذار حقوق بین الملل می نامند، یک کتاب را بنام حقوق جنگ و صلح به رشته تحریر در آورد که در آن اصطلاح حقوق بین الملل به کار رفته است.
در سال 1795 امانویل کانت فیلسوف آلمانی در اثر معروف خود به نام صلح پایدار اصطلاح حقوق بین الدول را به کار برد. وی معتقد بود که جامعه بین المللی از کشور های مختلف تشکیل شده است و تنها کشور ها با یکدیگر روابط دوستان یا خصمانه دارند.
هگل فیلسوف دیگر آلمانی نیز از اصطلاح حقوق عمومی خارجی استفاده کرده است.
شایان ذکر است، نامگذاری حقوق بین الملل مرهون جرمی بنتام فیلسوف و حقوقدان انگلیسی است، وی برای اولین بار در سال 1780 اصطلاح حقوق بین الملل را در کتاب خود موسوم به مقدمه ای بر اصول اخلاق و قانونگذری به کار برد.
ماهیت و ضرورت وجودی حقوق بین الملل
وجود حقوق بین الملل عمومی یک ضرورت حیاتی برای نظم و امنیت جهانی تلقی می گردد. با وجود آن هم بعضی از دانشمندان سعی در نفی آن دارد.
اول: نفی یا انکار حقوق بین الملل عمومی:
بینشهای سیاسی نافی حقوق بین الملل- نظریات که وجود حقوق بین الملل عمومی را نفی می کند بیشتر ریشه سیاسی دارد، دانشمندانی چون هابس و اسپینوزا به این عقیده هستند که روابط کشور ها در سطح روابط بین الملل تابع قدرت است، و جامعه بین الملل تابع هیچ نوع قدرت عالی و برتر نیست. بعضی دانشمندان حتا حقوق بین الملل را مجموع قواعد اخلاقی میدانند.
فقدان ارکان عالی و برتر در حقوق بین الملل
ماهیت غیر حقوقی حقوق بین الملل
منافع و مصالح کشورها موجب بی ثباتی یا نقض حقوق بین الملل
دوم: اثبات وجود حقوق بین الملل:
مقایسه حقوق بین الملل با حقوق داخلی
- حقوق داخلی مراحل تحول و تکامل خود را تا حدود زیادی طی نموده و از این حیث قابل مقایسه بین الملل نیست، حقوق بین الملل حقوق نوپا و تازه نسبت به حقوق ملی است.
- ماهیت حقوق داخلی یا ملی با حقوق بین الملل فرق دارد.
- فرمان همکاری
- حقوق داخلی از حیث ساختار و شکلیات با حقوق بین الملل فرق دارد.
- هر دو این حقوق از حیث منابع متفاوت است.
فقدان سازمان اقتدارات عالی فراکشوری در حقوق بین الملل
منافع کشور ها موجب نقض یا اجرای حقوق بین الملل
عوامل موثر در تحول حقوق بین الملل
- عامل تاریخی
- عامل جغرافیایی
- عامل فنی
- عامل حقوقی ...
تاریخ تحول حقوق بین الملل
دانشمندان و علمای حقوق بین الملل، با توجه به عقاید شخصی تاریخ تحول حقوق بین الملل را به دوره های گوناگونی تقسیم کرده اند اینک می توان تاریخ تحول حقوق بین الملل را به دوره های زیر طبقه بندی کرد:
دوره اول: دوران باستان
دوره دوم: قرون وسطی
دوره سوم: عصر جدید
دوره چهارم: از کنگره وین تا کنفرانس های صلح لاهه
دوره پنجم: از کنفرانسهای صلح لاهه تا پایان جنگ جهانی دوم
دوره ششم: از تاسیس سازمان ملل تا کنون
دوره اول: دوران باستان
1) یونان باستان:
یونانیان طی هزاره اول پیش از میلاد وارد صحنه تاریخ شد، اما در صحنه مسایل بین المللی پیشرفت چندانی نداشت، زیرا خود را برتر از دیگران میدانستند.
اهمیت یونان باستان در تحول حقوق بین الملل از جهت توسعه روابط میان دولت شهرهای مستقل آن کشور مانند آتن و اسپارت است.
مهمترین مقرراتی که ناشی از معاهدات فوق می باشد عبارت اند از:
شناسایی حق آزادی شخصی و صیانت از دارایی برای اتباع دولت- شهر متعاهد.
تاسیس نهاد نمایندگی یا سرپرستی. تقریبا همان کنسول امروزی است که وظیفه حمایت از اتباع را دارد.
داوری، طریقه حل اختلافات مرزی و حقوقی طرفین بود.
تاسیس اتحادیه های سیاسی موسوم به آمفیکسیونی این اتحادیه ها بر اساس مذهب و به منظر اداره مشترک معابد تشکیل شده بودند و مهمترین آنها در قرن ششم میلادی جهت پاسداری از معبد دلف تاسیسی گردید.
مصونیت سفیران
حرمت یعنی احترام به بیطرفی بعضی از مکانها
تحکیم عهدنامه های صلح با ادای سوگند
احترام به اجساد کشته شدگان در جنگ
شناسایی حق پناهندگی
2) روم باستان:
فیسال ها – سازمان روابط خارجی
نظریه جنگ عادلانه یا جنگ مشروع
معاهدات منعقده با کارتاژ
پس از تبدلی روم به امپراطوری اغلب معاهدات نداشتند و خود را مکلف به رعایت این حقوق نمی دانستند.
دوره دوم: قرون وسطی
در اواخر قرن چهارم یعنی 395 امپراطوری روم درهم شکست و وحدت خود را از دست داد و به روم شرقی و روم غربی تقسیم شد. روم غربی نیز چندان دوامی نیافت و در پی تهاجم بربرها به سال 476 از بین رفت و به جای آن شماری از حکومتهای سیاسی ناپایدار به نام دومینیون به وجود آمد.
بنا بر این سه واقعه مهم در قرون وسطی در تحول حقوق بین الملل تاثیر گذار بود:
1- مسیحیت عامل وحدت اروپا:
2- ویژگیهای جامعه مسیحیت:
3- نظریه دو شمشیر: مبنای نظریه دو شمشیر توسط گرگوار هفتم از آیه از کتاب انجیل اخذ شده است، که در آن هدف از قدرت سیاسی و قدرت معنوی بود.
مهمترین قواعد حقوق ملل مسیحی عبارت بود از تأسیس دو نهاد حقوقی به نامهای صلح الهی و متارکه الهی.
صلح الهی: کوششی بود در راه تنظیم مقررات جنگ که توسط شورای لاتران به سال 1059 تعمیم داده شد.
متارکه الهی: که شورای کلرمن به سال 1095 مقرراتی در باب آن وضع نمود نهادی بود که ایام جنگ و ستیز را محدود می نمود.
} حقوق ملل مسیحی از دو جهت با حقوق بین الملل معاصر اختلاف داشت:
اولاً حقوق ملل به ارداه کشورها به وجود نیامده بود، بلکه حقوق مشترکی بود که بر اساس مقتضیات عقل طبعی برای ملتهای مختلف ومتمایز تاسیس شده بود. ثانیاً تنظیم روباط میان کشورها، تنها هدف حقوق ملل نبود بلکه در مجموع کلیه روابطی را که خارج از چارچوب یک کشور معین وجود داشت دربر می گرفت.
حقوق بین الملل در اسلام: اصول و قواعدی حقوق بین الملل در صدر اسلام به اختصار در زیر بیان می شود:
معاهدات پیمانهای الهی هستند که به نام خداوند و بر اساس آیین الهی منعقد می گردند.
قرآن کریم با عبارت صریح هیچ اجباری در کار دین نیست، کاربرد زور و اجبار را در مسایل مربوط به تبلیغ دینی ممنوع اعلام می کند و دلیل و برهان را راه تبلیغ و دعوت به حق قرار داده است.
قرآن کریم و سنت نبوی، به قواعد خاص زمان صلح، از قبیل شناسایی دولت و حکومت غیر اسلامی، حقوق دیپلوماتیک و قونسلی، حقوق بیگانگان و اقلیتهای مذهبی و روشهای سیاسی و حقوقی حل اختلافات بین المللی از یک سو و قواعد مخصوص زمان جنگ از جمله حقوق بشر دوستانه از سوی دیگر توجه ویژه ای دارند.
اصول حقوق بین الملل در قرون وسطی را می توان به شرح زیر بر شمرد:
تابعان حقوق بین الملل تنها کشورهای حاکم اروپای غربی مسیحی و کلیسا هستند.
رکن قانونگذاری مرکزی وجود ندارد و منابع حقوق بین الملل عبارتند از: عرف و معاهدات.
قضاوت اجباری وجود ندارد و اختلافات میان کشورها با توافق حل و فصل می گردد
فقدان تفاهم کشور زیان دیده را که حق دفاع یا تعقیب دارد به اقدامات مقابله به مثل یا جنگ سوق می دهد. یعنی نظریه جنگ عادلانه.
عصر رنسانس و معاهدات وستفالی
} از بین رفتن نهاد های کهنه قرون وسطی
} به میان آمدن اصلاحات مذهبی
} به میان آمدن نیرو کار و طرز جدید حکومت ها
} ازاین زمان بود که اصل موازنه سیاسی در اروپا پدید آمد، بنا بر این اصل هیچ کشور اجازه نداشت تا اراده خود را به کشور دیگر تحمیل کند.
} قیام مردم آمریکا شمالی و انقلاب کبیر فرانسه
اصول حقوق بین الملل در عصر جدید
با بررسی تاریخ تحول حقوق بین الملل در عصر جدید می توان اصول برجسته و اساسی حقوق بین الملل را به شرح زیر شمرد:
q کشورها، تجمعات حاکمی هستند که هریک قدرت انحصاری را در قلمرو خود اعمال می کنند.
q کشور ها نسبت به یکدیگر مستقل و از نظر حقوقی مساوی هستند
q جامعه مشترک کشورها سازمان نیافته و هیچ گونه قدرت مرکزی در این جامعه وجود ندارد و داوری تقریباً به طور کامل مضمحل گردید.
q کشورها قواعد حقوق ملل را به رسمیت می شناسند لیکن خود را در تفسیر و اجرای آنها آزاد می دانند، و حق تصمیم گیری مستقلانه را دارا می باشد.
q کشور ها حق توسل به جنگ را دارا هستند.
q دکترین قرون وسطایی (جنگ مشروع) به تدریج از بین می رود و نظریه دیگری جانشین آن می گردد، که به موجب آن هر کشوری که منافعش ایجاب کند، حق اعلان جنگ را دارد.
q کشور های ثالث در صورت وقوع جنگ می توانند بیطرف بمانند ویا در آن شرکت کنند.
واقعیات مهم دیگر در راستای تحول حقوق بین الملل
} کنگره وین و تصمیمات (1814-1815)
} اتحاد مقدس (1818)
} شکست اتحاد مقدس و اصل نظریه ملیتها – نظریه منچینی
} از کنفرانس های صلح لاهه تا پایان جنگ جهانی دوم
فصل دوم
منابع حقوق بین الملل عمومی
منابع حقوق بین الملل عمومی بر اساس منشور محکمه بین عدالت چنین است:
q قرارداد های بین المللی اعم از عمومی و خصوصی که قواعد حقوقی صریحی ایجاد کرده و از طرف کشورهای متخاصم شناخته شده اند.
q عرف بین المللی به عنوان روش عمومی که به حیث قاعده حقوقی پذیرفته شده است.
q اصول عمومی حقوق که مورد قبول ملل متحد واقع شده باشد.
به اساس این منابع حقوق بین الملل به منابع اصلی و منابع فرعی تقسیم می گردد.
منابع حقوق بین الملل
1- معاهدات بین المللی:
معاهدات بین المللی از جمله مهترین منابع حقوق بین الملل می باشد و برای شناخت معاهدات شناخت مسایل زیر ضروری میباشد:
- مفهوم معاهده و طبقه بندی معاهدات
- آیین یا شیوه انعقاد معاهدات
- ورود معاهدات به نظام حقوقی بین المللی
- آثار معاهدات
- بطلان، اختتام، کناره گیری و تعلیق معاهدات
معاهدات بین المللی
- مفهوم و طبقه بندی معاهدات
1 تعریف معاهدات: برای تعریف معاهده ضروری است تا ابتدا دیدگاه عرف بین المللی و سپس دیدگاه عهد نامه های وین را در مورد بررسی نمود:
- از دیدگاه عرف: معاهده عبارت است از هرگونه توافق منعقده میان تابعان حقوق بین الملل به منظور حصول آثار حقوقی معینی طبق مقررات حقوق بین الملل
- از دیدگاه عهدنامه های وین: معاهده به معنی توافق بین المللی است که میان کشورها به صورت کتبی منعقده شده و مشمول حقوق بین الملل باشد، اعم از اینکه در سندی واحد یا در دو یا چند سند مرتبط به هم آمده باشد، قطع نظر از عنوان خاص آن.
- تعریف جامع: معاهده هر گونه توافق نوشته شده میان اشخاص یا تابعان حقوق بین الملل(کشورها و سازمان های بین الملل) است، به شرطی که طبق مقررات حقوق بین الملل تنظیم شده و این مقررات بر آن توافق حاکم باشد و در نتیجه آثار حقوقی مشخصی را به بار آورد.
- توافقات بین المللی خارج از شمول حقوق بین الملل:
- هر معاهده بین المللی، یک توافق بین المللی و تابع حقوق بین الملل است، اما هر توافق بین المللی را نمی توان یک معاهده بین المللی قلمداد نمود. این دسته از توافقهای بین المللی عبارتند از:
توافقهای بین المللی منعقده میان تابعان حقوق بین الملل که طبق مقررات حقوق بین الملل تنظیم نشده باشند و حقوق بین الملل بر آنها حاکم نباشد. برای مثال، معاهداتی که تابع قواعد فراملی یا ملی باشند. قراردادهای تجاری بین المللی که میان تابعان حقوق بین الملل منعقد می شود، معمولاً در زمره این دسته قرار می گیرند.
توافقهای میان تابعان حقوق بین الملل از یک سو و نهادی غیر دولتی از سوی دیگر (ازجمله سازمانهای بین المللی غیر دولتی یا مجامع بین المللی حقوق خصوصی)
توافقهای میان تابعان حقوق بین الملل از یک سو و اشخاص خصوصی خارجی – اعم از حقیقی یا حقوقی از سوی دیگر. برای مثال موافقت نامه های سرمایه گذاری خارجی منعقده میان کشورها و سرمایه گذاران خصوصی خارجی.
توافقهای میان کشورها از یک سو و دولتهای یا ایالات عضو یک شورا فدرال از سوی دیگر، مشروط بر اینکه چنین دولتها یا ایالاتی طبق قانون اساسی کشور فدرال مربوط، صلاحیت انعقاد آن توافق را داشته باشند.
توافقهای میان تابعان حقوق بین الملل از یک سو و نهضتهای آزادی بخش از سوی دیگر
موافقت نامه های نزاکتی
موافقت نامه های نزاکتی:
موافقت نامه های نزاکتی یا اخلاقی دارای ماهیت و خصوصیت صرفا سیاسی هستند. این نوع توافقها میان تابعان حقوق بین الملل به عمل می آید و طرف های این گونه توافقها معمولا به منظور دوری جستن از ایجاد تعهدات حقوقی بین المللی به امضای آن روی می آورند.
مثل منشور اتلانتیک مورخ 1941 توسط چرچیل و روزولت در مورد اصول مشترک سیاست ملی دو کشور انگلستان و ایالات متحده امریکا به امضا رسید.
امروز عناوینی که معمولاً برای موافقت نامه های نزاکتی استفاده می شود عبارت اند از: یاد داشت تفاهم، اعلامیه سران، تفاهم نامه، صورت مذاکرات، بیانیه مشترک، صورت جلسه، صورت مجلس، توصیه نامه و امثال آنها.
طبقه بندی معاهدات
معاهدات از دو جهت قابل طبقه بندی می باشد،
ü طبقه بندی از حیث تشریفات انعقاد
ü طبقه بندی از حیث ماهوی
طبقه بندی از حیث تشریفات انعقاد: معاهدات بین المللی را می توان از حیث تشریفات انعقاد به معاهدات رسمی و موافقت نامه های ساده یا اجرایی تقسیم نمود.
- معاهدات رسمی: عبارت از معاهدات است که انعقاد آن ضرورت به طی تشریفات قانونی پیچیده و طولانی داشته باشد.
- معاهدات ساده: معاهده ای است که به طور ساده و سریع منعقد می شود.
طبقه بندی معاهدات از حیث ماهوی: معاهدات بین المللی را از این حیث به معاهدات قانون ساز یا عام و معاهدات قراردادی یا خاص طبقه بندی می کنند. قابل ذکر است که این طبقه بندی از دکترین حقوقی سرچشمه گرفته و دارای هیچ گونه اثر حقوقی نمی باشد و بیشتر جنبه تاریخی دارد.
- معاهدات قانون ساز یا عام: این گونه معاهدات اراده اطراف خود را به گونه مساویانه وحدت میبخشند، و در نتیجه سبب ایجاد قواعد حقوقی عام بین المللی می گردد. این دسته از معاهدات، معمولاً چند جانبه اند، اما استثناً ممکن است برخی از معاهدات دو جانبه نیز در شمار معاهدات قانون ساز یا عام به حساب آیند. مثلاً معاهدات مرزی، بی طرفی اراضی و غیره.
- از جمله مهمترین معاهدات قانون ساز یا عام عبارتند از: میثاق جامعه ملل، منشور ملل متحد، عهد نامه های وین 1961 و 1963 در زمینه روابط دیپلوماتیک و غیره...
معاهدات قراردادی:
معاهدات قراردادی یا خاص اعم از دو جانبه یا چند جانبه، در واقع به یک مسئله خاص توجه دارد و به آن می پردازد و هدف از بستن آن رسیدن به منافع خاص کشورهای متعاهد میباشد. از جمله می توان به معاهدات تجاری و فرهنگی اشاره کرد.
- آیین یا شیوه انعقاد معاهدات: معاهدات از جمله اسناد بین المللی می باشد و دارای نتایج حقوقی خاصی است، بناءً برای انعقاد معاهده می توان دو مرحله ذیل را پیشنهاد نمود:
- الف: مذاکره در زمینه انعقاد معاهده
- ب: نوشتن و امضای معاهده
- ج: تصویب معاهده
- د: مبادله یا تودیع اسناد تصویب
-
- الف: مذاکره در زمینه انعقاد معاهده: گفتگویی میان دو یا چند فرد یا گروه است که با هدف دستیابی به یک درک مشترک، رفع نقاط اختلاف، یا رسیدن به منفعتی در نتیجه آن گفتگو، ایجاد توافق در خصوص دورههای اقدام، چانه زنی برای منفعت گروهی یا جمعی، یا حصول نتیجهای رضایتبخش برای منفعت تمامی افراد یا گروههای درگیر در فرایند مذاکره، انجام میشود.
- -اختیار نامه(Full Power): اختیار نامه سندی است که از سوی مرجع صلاحیتدار یک کشور یا سازمان بین المللی صادر می شود و به موجب آن، شخص یا اشخاص به عنوان نماینده آن کشور یا سازمان بین المللی جهت انجام مذاکره، پذیرش یا اعتبار بخشیدن به متن یک معاهده یا برای ابراز رضایت یک کشور یا سازمان بین المللی به التزام در قبال یک معاهده و یا برای انجام هر اقدام مرتبط با معاهده تعیین می شوند.
اشخاص بی نیاز از اختیار نامه: عهدنامه های حقوق معاهدات با در نظر داشت اینکه ارایه اختیار نامه را جهت انجام هرگونه اقدام مربوط به انعقاد معاهدات لازم می داند، اما در دو مورد استثنا قایل شده است:
D هرگاه از رویه کشورها یا سازمانهای بین المللی مربوط یا شرایط و اوضاع و احوال دیگر چنین بر آید که قصد آنها این بوده که شخص یا اشخاصی را که بدون اختیار نامه در مذاکره شرکت کرده اند، نماینده کشور یا سازمان بین المللی متبوع خود تلقی نمایند.
D اشخاص زیر به لحاظ سمتهایی که دارند، بدون داشتن اختیارنامه، نماینده تام الاختیار کشور یا سازمان بین المللی متبوع خود محسوب می گردند:
روسای کشورها، روسای دولتها(حکومتها) وزیران امور خارجه در انجام کلیه اعمال مربوط به انعقاد یک معاهده
روسای ماموریتهای دیپلوماتیک جهت قبولی متن یک معاهده میان کشور فرستنده و کشور پذیرنده
نماینده کشور ها در یک کنفرانس بین المللی جهت پذیرش متن یک معاهد در آن کنفرانس
نمایندگان کشورها نزد یک سازمان بین المللی یا یکی از ارکان آن، جهت پذیرش متن یک معاهده در آن سازمان یا در آن رکن
روسای دایمی هیئت های دیپلوماتیک کشورها نزد یک سازمان بین المللی جهت قبولی متن یک معاهده میان کشور فرستنده و آن سازمان، در موادی حد اقل یکی از طرفها، آن سازمان باشد.
فرایند نگرش معاهدات: مذاکرات در نتیجه منتج به نوشتن مکتوب می گردد که آن عبارت از معاهده است. نگارش متن معاهده، یک عمل حقوقی میبا شد و ضرورت به کارشناسی دارد، که این مسله در معاهدات خاص قابل تطبیق است اما معاهدات قانون ساز یا عام تا حدود زیادی متفاوت است و توسط نهادهای دایمی از جمله کمیسیون حقوق بین الملل یا موقتی به عهده دارند.
موضوع زبان در نوشتن معاهده: ؟
الف: انتخاب یک زبان
ب: انتخاب چند زبان با رجحان یکی
ج: انتخاب چند زبان با اعتبار برابر
اجزای تشکیل دهنده یا بافت معاهده: از نظر شکلی معاهده از یک مقدمه و یک متن و بعضاً ضمایم تشکیل شده است:
الف: مقدمه: در مقدمه معاهدات معمولاً به کلیات پرداخته می شود از جمله اسامی کشورهای متعاهد و نیز در مورد اهداف کلی معاهده
ب: متن: متن معاهده بدنه معاهده است، یعنی مجموعه عناصری که خصیصه الزام آور بودن حقوقی معاهده را تشکیل می دهد.
ج: ضمایم: متن معاهده ممکن است همراه با ضمایم باشد که به آنها پروتوکل یا پروتوکل های الحاقی و یا اسناد ضمیمه می گویند.
امضای معاهده: پس از تهیه و تنظیم متن معاهده نوبت به امضای معاهده می رسد. این کار بر عهده نمایندگان تام الاختیار طرفهای متعاهد است. هرگاه امضای معاهده ای به منزله تصویب آن باشد این امضا به معنی رضایت به ملتزم شدن نسبت به آن معاهده و دارای اثر حقوقی چون تصویب یا تصدیق است. اما اگر معاهده ای به شرط تصویب یا تصدیق امضا شود، این امضا فاقد اثر حقوقی است و تعهدی برای تصویب یا تصدیق ایجاد نمی کند.
امضای معاهده ممکن است با تعویق صورت گیرد؟
پاراگراف معاهده چیست؟
تصویب معاهده: برای شناخت تصویب ضرورت به مطالعه موارد آتی است:
ü کلیات
ü مقامات صلاحیتدار برای تصویب
ü تصویب ناقص یا بی قاعده
ü مبادله یا تودیع اسناد تصویب
تعریف تصویب و ضروت انجام آن:
تصویب عمل حقوقی یک جانبه ای است که مؤخر بر امضا ست و به وسیله آن مقامات عالی یک کشور که طبق حقوق عمومی داخلی آن کشور دارای صلاحیت انعقاد معاهدات بین المللی هستند، معاهده تهیه و امضا شده توسط نمایندگان تمام الاختیارشان را تأسس و تصدیق نموده و به محض اینکه معاهده قطعی ولازم الاجرا گردد، رضایت می دهند و رسماً به نام کشور متبوع خود جهت اجرای آن در قبال سایر کشورها متعهد و ملتزم می شوند.
معاهدات بی نیاز از تصویب:
الف: موافقت نامه های ساده یا اجرایی:
ب: برخی دیگر از معاهدات: در برخی دیگر از معاهدات، طرفین توافق می کنند که معاهده به محض امضا اثر حقوقی پیدا کند و وارد مرحله اجرایی گردد.
خصیصه بارز تصویب: ارادی یا اختیاری بودن:
از اصل ارادی یا اختیاری بودن عمل تصویب سه نتیجه مهم حاصل می شود:
نامعین بودن مهلت تصویب
امکان تصویب مشروط
مشروعیت خود داری از تصویب
q مقامات صلاحیت دار برای تصویب
مبادله یا تودیع اسناد تصویب: از دید حقوقی مبادله یا تودیع معاهده خود سبب رضایت نسبی مبنی بر قبولی معاهده است.
ورود معاهدات به نظام حقوقی بین المللی: هر معاهده با مبادله آن به مرحله اجرا در میاید، مگر اینکه طرفین در نحوه اجرای آن طوری دیگر توافق کرده باشند. در معاهدات دو جانبه، معمولا مبدا و آغاز به اجرا در آمدن آنها یکی از زمانهای زیر است که توافق حاصل شده است:
D از تاریخ مبادله اسناد تصویب
D از تاریخ تنظیم صورت مجلسی در تایید مبادله اسناد تصویب
D از تاریخ ابلاغ دومین سند تصویب
D از تاریخ انقضای مدتی پس از مبادله اسناد تصویب
نکته: در معاهدات چند جانبه باید میان معاهدات قراردادی و معاهدات قانون ساز تفکیک قایل شد. در معاهدات قراردادی چند جانبه، معمولاً تصویب کلیه طرفهای متعاهد، شرط ضروری به اجرا در آمدن معاهده است. اما چنین ضرورتی در مورد معاهدات چند جانبه قانون ساز فرق می کند. و هر کشور از آزادی اراده برخوردار است.
ثبت و انتشار معاهدات: موضوع ثبت و انتشار معاهدات از جمله موارد آخری در مورد معاهدات است، که برخلاف حقوق داخلی کشور ها معاهدات بین المللی دارای مراحل خاص خود است، حقوق داخلی بسیار از کشور در قوانین خود ضرورت انتشار معاهدات را پیشبینی کرده است.
بطلان، اختتام، کناره گیری و تعلیق معاهدات
الف: بطلان معاهدات: یک معاهده باید شرایط ذیل را داشته باشد، تا قابل اعتبار دانسته شود؛
- اهلیت حقوقی طرفهای معاهده
- رضایت طرفهای معاهده
- مشروعیت موضوع و هدف معاهده
بطلان معاهدات به مطابق به حقوق معاهدات به دو شیوه صورت می گرد
الف: بطلان مطلق: حالاتی است که تحقق آنها منجر به بطلان خود به خود معاهدات می گردد، اعم از اینکه در این باره ادعایی مطرح شده یا نشده باشد.
ب: بطلان نسبی: نسبت به طرفین معاهده مطرح می گردد.
موجبات بطلان معاهدات:
نقض مقررات داخلی
تجاوز نماینده از حدود اختیارات
اشتباه
تقلب یا تدلیس
تطمیع نماینده
اجبار نماینده
اجبار کشور یا سازمان بین المللی از طریق تهدید یا اعمال زور
عدم رعایت قواعد آمره بین المللی
نا برابری در معاهدات
* فقد نمایندگی مجاز کشور یا سازمان بین اللملی (اختیار نامه)
اختتام، فسخ، کناره گیری و تعلیق معاهدات:
Ø در مواردی ممکن است موجبی در معاهد ای پدیدار شود که در موجودیت حقوقی آن معاهده وقفه ای ایجاد شو و در نتیحه ، تداوم اجرای آن برای همیشه خاتمه یابد – اختتام یا فسخ معاهدات
Ø یا ممکن است اجرای معاهد ای با خروج یک طرف از دایره طرفهای معاهد تحت هر شرایطی فقط در قبال ان طرف متوقف گردد و خاتمه یابد – کناره گیری از معاهدات.
Ø در بعضی از موارد در معاهده ای موجبی سبب وقفه ای کوتاه یا بلند در اجرای یک معاهده می گردد- تعلیق معاهدات
عرف بین المللی
عرف بین المللی: عبارت است از رویه، طرز عمل یا رفتاری است که هر کشور یا سازمان بین المللی در مناسبات خود با کشور یا سازمان بین المللی دیگر دارد.
عناصر عرف بین المللی
1- عنصر مادی
2- عنصر معنوی
1- عنصر مادی: عرف از تکرار یک عمل حقوقی مستند، نافذ، قاطع، قابت و دبون اعتراض و تردید آنها و به تدریج در یک مدت زمان طولانی حاصل می شود، این خصیصه را عنصر مادی عرف می نامند.
سوالی که پاسخ آن ضروری است، این است که برای ایجاد عرف، جند بار و در چه مدت تکرار شود؟ در پاسخ فقظ این را می دانیم که یک سابقه، به تنهایی قابلیت به وجود آوردن عرف را ندارد و از سوی دیگر تکرار بیش از حد نیز لازم نیست.
دیوان بین المللی عدالت در رای مورخ 20 فبروری 1969 مربوط به فلالت قاره دریای شمال چنین پاسخ داد « هر چند عملی که برای مدت زمان کوتاهی جریان داشته، لزوما و به خودی خود مانعی برای شکل گیری یک قاعده جدید حقوق بین الملل عرفی نیست. .... لیکن لازم است که در این مدت زمان کوتاه هر قدر هم کوتاه باشد، طرز العمل عمومی کشورها به ویژه کشورهای ذی نفع متواتر و عملاً یک شکل باشد.
2- عنصر معنوی یا روانی: عرف در این مرحله باید به منزله رویه الزام آور حقوقی قبول گردد، یعنی اعتقاد به الزامی بودن یا بر حق بودن ویا عقیده به ضروری بودن یک عرف. این خصوصیت را عنصر معنوی یا روانی می نامند.
دیوان بین المللی عدالت در رای مورخ 1950 در قضیه حق پناهندگی هایادولاتوره، دعوی میان کلمبیا و پرو چنین حکم داد: « طرفی که به عرف استناد می کند باید دلیل آورد که عرف مذکور به ترتیبی ایجاد شده که رعایتش برای طرف دیگر نیز لازم و اجباری است.
اصول کلی حقوق
اصول کلی حقوق عبارت از مجموع پرنسیپ های قبول شده توسط اعضای جامعه بین المللی است.
اصول کلی حقوق به رسمیت شناخته شده در حقوق بین الملل را می توان به دو گروه اصلی تقسیم نمود:
الف: اصول کلی حقوقی مشترک در زمینه های داخلی و بین المللی، از جمله اصل وفا به عهد، اصل حسن نیت، اصل جبران خسارات ناروا، اصل احترام به حقوق مکتسبه، اصل جبران خسارات
ب: اصول کلی حقوقی خاص حقوق بین الملل: از جمله اصل دوام کشورها، اصل حق ملتها در تعیین سرنوشت خود، اصل مصونیت قضایی کشورها، اصل احترام به استقلال کشورها، اصل آزادی ارتباطات، اصل تقدم معاهد بین المللی بر قانون داخلی و اصل مراجعه به دادگاهای داخلی قبل از مراجعه به محاکم بین المللی.
اعضای جامعه بین المللی
} از دید حقوق بین الملل اعضای جامعه بین المللی موجودیتهایی هستند که هدف مستقیم قواعد و اصول این حقوق قرار گیرند، بنا براین در عصر نوین پیکره اصلی جامعه بین المللی را کشور ها و سازمان های بین المللی تشکیل می دهد. که به مطالعه آن پرداخته می شود.
کشور: برای شناخت کشور یا دولت از دیدگاه حقوق بین الملل، مستلزم بررسی موضوعات زیر است:
کشور و عناصر تشکیل دهنده آن
شناسایی کشور و حکومت
انواع کشورها
جانشینی کشورها
مصونیتهای کشورها
کشور و عناصر تکشیل دهنده آن: کشور کامل ترین سازمان متشکل سیاسی، مهمترنی عضو جامعه بین المللی و به منزله یک نهاد حقوقی، عضو اصلی و اولیه و منظم و مقتدر جامعه بین المللی است و عامل برقراری روابط بین المللی و در نتیجه، شخص اصلی و تابع اساسی حقوق بین الملل است.
عناصر تشکیل دهنده کشور: عناصر تشکیل دهنده کشور قرار زیر است:
- جمعیت
- سرزمین
- حاکمیت
- حکومت
جعمیت یا عنصر انسانی: جمعیت، گروهی از افراد انسانی را گویند که رابطه و پیوندی حقوقی و سایسی به نام تابعیت با یکدیگر متحد شده باشند و به کشوری مربوط گردند. بدون آنکه لازم باشد دارای نژاد، زبان، ملیت و مذهب واحدی باشند.
رابطه جمعیت با ملت: جمعیت هر کشورو باید دارای تابعیت واحد باشند، اما برخورداری از تابعیت واحد مانع از نوعی تقسیم بندی میان اتباع یک کشور نخواهد بود. بر این اساس، جمعیت ممکن است در ارتباط با تابعیت، به دو دسته تقسیم شوند: یکی اعضای جامعه ملی و دیگری آن بخش از اتباع که عضو جامعه ملی محسوب نمی شوند.
- مفهوم ملت: در مورد ملت دو دیدگاه وجود دارد
1- مکتب اراده گرایی
2- مکتب موضوعی یا اصالت اعیان
سرزمین یا عنصر ارضی: سرزمین یا فضای زیست یک کشور، محدوده جغرافیایی است که با مرزهای کمایش ثابت، معین و مشخص شده است،
مرز- حدود جغرافیایی هر کشور را مشخص می کند، و مرز حد فاصل حاکمیت دو کشور همجوار است. مساله تحدید حدود و مشخص کردن مرزها ممکن است به صورت ذیل صورت گیرد:
- با عمل یک جانبه کشورها (در مورد مرزهای دریایی
- با انعقاد معاهد مرزی میان کشورهای همجوار
- با مداخله رکن قضایی بین المللی
مرزها به دو نوع طبیعی و مصنوعی تقسیم می شوند.
} مرز های طبیعی: مرزهای طبیعی موانعی هستند که در طبیعت وجود دارند و عامل جدایی یک کشور از کشور دیگرند، مثل کوهها، دریاها و دریاچه و رودخانه ها.
کوهستان: در صورتی که میان دو کشور، کوهستان باشد، نقاط مرزی به سه شکل مختلف ترسیم می گردند:
- خط الرأس، یعنی خط فرضی که مرتفع ترین قله یک رشته کوه را به یکدیگر متصل می کند. مانند مرز میان هند و پاکستان
- خط مقسم آب سلسسه جبال که بین دو حوضه آبخیزی واقع شده و مرز هر کشور در سمتی که آب جاری می شود، قرار می گیرد. به بیان دیگر خط مقسم آب، خطی است که آبهای کوه را به طور عادلانه بین دو کشور تقسیم می نماید؛ مانند مرز میان فرانسه و ایتالیا
- خط کوه پایه که در آن مرز انتخای شیب کوهستان تعیین می شود.
دریا: هرگاه میان دو کشور، دریا حایل باشد، هر یک از آنها می تواند مرز خود را تعیین نماید.
دریاچه: چنانچه دریاچه ای توسط دو یا چند کشور محاط شده باشد، برای تعیین مرز معمولاً از روش خط میانی استفاده می کنند، از جمله در مورد دریاچه لمان یا ژنو میان سویس و فرانسه، دریاچه لوگانون میان ایتالیا و سویس.
} مرز های مصنوعی: در صورت عدم وجود موانع طبیعی میان دو کشور و یا عدم توافق آنها در پذیرش این گونه موانع به عنوان نقاط سرحدی فی مابین، کشورهای همجوار می توانند از موانع یا مرزهای مصنوعی استفاده نمایند. در تحدید حدود مصنوعی دو روش ذیل استفاده می گردد:
تحدید حدود هندسی: روشی است که طبق آن، خطوطی مستقیماً میان دو نقطه مشخص یا دو نقطه ای که باید مشخص شوند، بر اساس یک روش خاص ترسیم می شوند، در اعمال این روش، معمولا از یرک، سیم خاردار و یا دیوار استفاده می گردد.
تحدید حدود نجومی: عبارت از روشی است که طبق آن خطوط تحدید کننده با استفاده از طول و عرض جغرافیایی ترسیم می شوند. مثلا مرز میان کره شمالی و کره جنوبی در مدار 38 درجه طول و عرض جغرافیایی قرار دارد
به رسمیت شناخت دولت ها و حکومت ها
در حقوق بین الملل عمومی کدام قاعده یی در مورد شناخت دولت ها و حکومت ها وجود ندارد. آنچه به مفهوم شناخت به وجود آمده ناشی از روش عملی دولت ها در برابر یکدیگر می باشد.
} شناخت دولت ها: شناسایی روش و تشریفاتی است که امروزه در روابط بین الملی معمول است و آن به رسمیت شناخت دولت نو بنیاد توسط دولت های قدیمی است.
در مورد شناخت دولت ها دو نظریه وجود دارد، یکی نظریه تأسیس یا Constitutive و دیگری نظریه اعلامی یا Constitutive می باشد.
} شناخت حکومت: گرچه به رسمیت شناختن دولت و حکومت نقاط مشترک و مشابهی دارند اما از لحاظ حقوق بین المل عمومی تفاوت های چندی نیز بین آن دو وجود دارد. مثلاً دولت در صورتی که یکبار شناخته شد، دوباره شناخت آن مطرح بحث قرار نمی گیرد. تا آن به حیث یک شخصیت حقوق بین الملل از بین نرود. به رسمیت شناخت حکومات در مواقع عادی و نورمال یعنی زمانی که در اثر تطبیق قانون اساسی یک کشور حکومت جدیدی مورد شناخت قرار می گیرد که خلاف قانون اساسی کشور مربوطه از طریق کودتا یا انقلاب یا اغتشاش بر سر اقتدار گردد.
در مورد شناخت حکومات نیز دو نظریه مشهور وجود داشته است که به نام دکتورین توبار Tobar و دکتورین ایسترادا Estrada مسمی گردیده اند.
} - دکتورین توبار: توبار وزیر امور خارجه اکوادور به این مفکوره بود که حکومات جدید التاسیس از طریق کودتا یا انقلاب باید به رسمیت شناخته نشوند، زیر آنها خلاق قانون اسای کشور مربوطه تاسیس شده و مشروعیت ندارند. یعنی تنها حکوماتی که قدرت آنها مشروعیت داشته باشد باید به رسمیت شناخته شود. از همین لحاظ دکتورین متذکره به نام دکتورین مشروعیت نیز خوانده شده اند. به پیروی از این نظریه به تاریخ 20 دسامبر 1907 پنج کشور امریکای مرکزی (کوستوریکو، گواتیمالا، هندوراس، نیکاراگوا، و سلوادور، قراردی را به امضا رساندند که جکومات جدید التاسیس خلاف قانون اساسی کشورهای شان را به رسمیت نمی شناسند.
} - دکتورین استرادا: ایسترادا، وزیر خارجه مکزیک به نمایندگی از حکومت خود در مورد شناخت حکومات انقلابی سالهای 1930 و 1931 ارجنتاین، برازیل، پیرو، چیلی، بولیوی، و پانامه نظری را به شکل اعلامیه ابراز نمود که به دکتورین ایسترادا یا دکتورین واقعیت معروف است. به اساس این نظر مشروعیت یا عد مشروعیت حکومات و تحقیق در این مورد به دول دیگر ارتباط ندارد و یک موضوع داخلی کشورهای مربوطه می باشد.
} انواع شناخت: به رسمیت شناختن حکومت و دولت ها به دو روش ذیل صورت می گرید
} شناخت دیژوری Dejure: شناخت دی ژوری شناختی است دایمی، همه جانبه و کامل که واپس گرفته نمی شود. صرف وقتی از بین می رود که دولت یا حکومت شناخته شده از بین برود. به واسطه این نوع شناخت روابط کامل دپلوماتیک و غیر بین کشورها برقرار می گردد.
} شناخت دی فکتو Defacto: یک شناخت موقتی، غیر کامل و مقدماتی بوده هر وقت واپس گرفته می شود. در شناخت دی فکتو صرف بخشی از روابط بین شناسانده و شناخته شده برقرار گردیده و محدود می باشد. مثلیکه فرانسه باری حکومت فنلند را طور دیفکتو به رسمیت شناخته بود و بعداً در سال 1918 آن را لغو شده اعلام نمود.
} اشکال شناخت: به رسمیت یافتن دولت یا حکومت به شکل دیژوری باشد یا دیفکتو به دو شکل عملی می شود. به شکل واضع یا به شکل ضمنی
به وجود آمدن و از بین رفتن دولت ها و اثرات حقوقی آن
در اثر نوین بین المللی دولت ها از طروق ذیل به میان میایند:
- از طریق اتحاد چند دولت و تشکیل یک دولت مستقل، به طور مثال اتحاد دول مستقل افریقایی تانگانیکا و زنجبار در سال 1964 و ایجاد یک دولت جدید به نام تانزانیا. به همین ترتیب دو دولت اولی از بین رفته و یک شخصیت جدید حقوق بین المل عمومی به کشل یک دولت جدید تأسیس می شود.
- ممکن یک یا چند دولت جدید متسقل از طریق تجزیه یک دولت قبلی به وجود بیایدف مانند تجزیه امپراتوری آستریا- هنگری، اطریش چکوسولاکیا و پولند. این عملیه نشان داد، دولت های متسقلی به وجود آمدند و دولت بزرگ قبلی از بین رفت.
- از طریق انفکاک Seccession یعنی مجزا شدن قسمتی از نفوس یک دولت با ساحه مربوطه و تأسیس یک دولت مستقل بر آن، مثل ایجاد پاکستان و بنگله دیش
- از طریق استعمار زدایی Decolonization در این صورت تمام ملل تحت استعمار که قبلاً توسط قدرت های بزرگ استعمار بوده، دوباره استقلال شان را حاصل نموده و دولت های جدید شان را تأسیس می نمایند.
- از طریق فیصله یک مرجع بین المللی Adjudication در این صورت یک دولت جدید به اساس فیصله یک مرجع با صلاحیت بین المللی، مثل سازمان ملل متحد تاسیس می گردد. مثلا به وجود آمدن اسرایل، توگو و غیره.
- دولت جدید از تمام حقوق و مزایا که در روابط بین الملل وجود دارد برخوردار است.
سازمان های بین المللی
سازمان های بین المللی ؟
موضوع شناسایی سازمان های بین المللی؟
افراد به حیث شخصیت های حقوق بین الملل عمومی:
افراد یا به سبب حقوق و آزادی های شان و یا هم به سبب تخلف از قواعد حقوق بین الملل موضوع بحث حقوق بین الملل قرار می گرد.
فصلچهارم
اصول حقوق بین المل عمومی
اصول یا پرنسیپ های حقوق بین الملل عمومی عبارت از قواعدیست که به منظور تنظیم و اداره روش دولت ها و سایر شخصیت های حقوق بین الملل عمومی از طرف خود دولت ها و به موافقه آنها ایجاد و به واسطه دولت ها تحت تطبیق قرار می گیرد.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در بیست و پنجمین اجلاس، در مورد روابط دوستانه بین دولت ها به اساس اصول حقوق بین الملل بنا به راپور کمیته خاص که از 31 مارچ تا اول می 1970 در ژنیو دایر شده بود، غور نود.
بعد از غور مجمع عمومی در باره روابط دوستانه و همکاری بین دولت ها متکی براصول حقوق بین الملل اعلامیه ذیل را صادر نمود: مجمع عمومی یک بار دیگر عبارت منشور ملل متحد را در باره حفظ صلح و امنیت بین المللی و توسعه روابط دوستانه و همکاری بین المللی که از جمله اهداف اساسی ملل متحد محسوب می شود، تصدیق می نماید. و اعضای ملل متحد می طلبد تا به اساس گذشت به یکدیگرمثل همسایه های نیک در صلح به سربرند.
مجمع عمومی ملل متحد پس از غور بر تدوین اصول آتی حقوق بین الملل فیصله نموده و آن را عملی دانسته است:
- منع تهدید یا استعمال قوه در روابط بین المللی
- حل منازعات بین المللی از طرق مسالمت آمیز
- عدم مداخله در امور داخلی دول دیگر
- وجیبه همکاری دول با یکدیگر
- تساوی حقوق و حق تعیین سرنوشت مردمان
- تساوی حاکمیت دولت ها
- اجرای وجایب بین المللی با حسن نیت
} منع تهدید یا استعمال قوه در روابط بین المللی
- به اساس این اصل دولت ها باید در روابط بین المللی شان از تهدید با قوه یا استعمال آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی دولت دیگر خودداری ورزند.
- از همین لحاظ دولت ها مکلف اند تا مطابق اهداف و اصول منشور حتی از پروپاگند یا تبلیغ برای جنگ های تجاوزی اجتناب نمایند.
- مکلفیت های ذیل برای دولت ها از اصل فوق الذکر ناشی می شود:
- 1- هر دولت مکلف است تا از محروم ساختن حقوق مساوی، حق تعیین سرنوشت و آزادی مردم، خودداری جوید.
- 2- دولت ها مکلف اند که از سازمان دادن نیروهای غیر منظم یا باند ها، استفاده از اجیران به منظور تخریب کاری یا حملات در خاک کشورهای ذیگر، خودداری کنند. همچنان این دولت ها وظیفه دارند از هر نوع تحریک، مساعدت یا سهم گیری در منازعات داخلی یا ملی کشورهای دیگر خاصتاً از طریق تهدید یا استعمال قوه خودداری ورزند.
} حل منازعات بین المللی از طرق مسالمت آمیز
دولت ها به اساس منشور مکلف اند تا در امور داخلی دول دیگر مداخله ننمایند.
از همین لحاظ، مداخله مسلحانه یا کلیه ملاحظاتی که شخصیت دولت را تهدید نماید یا خلاف ساحات سیاسی، اقتصادی و کلتوری آن باشد، تجاوز از حقوق بین الملل پنداشته می شود.
هیچ دولت نمی تواند به واسطه فشار سیاسی، اقتصادی و امثال آن دولت دیگر را تابع خود ساخته و به حق حاکمیت آن صدمه رساند.
هر دولت حق دارد، سیستم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را بدون مداخله کدام دولت دیگر انتخاب نماید.
} وجیبه همکاری دول با یکدیگر
این اصل دولت ها را مکلف می سازد تا در کلیه ساحات روابط بین المللی با یکدگیر مطابق منشور ملل متحد همکاری نمایند. دولت ها باید همکاری شان را با یکدیگر بدون در نظرداشت اختلافات سیستم های اقتصادی- اجتماعی شان ادامه بدهند.
علاوه بر آن همکاری دولت ها با یکدیگر در ساحه استقراریک نظم عادلانه اقتصادی بین المللی در امر تأمین صلح و امنیت بین المللی نقش عمده دارد.
} تساوی حقوق و حق تعیین سرنوشت مردمان
اصل فوق تساوی حقوق مردمان و حق تعیین سرنوشت شان را طوری بیان می دارد که تمام مردم یا ملل حق دارند وضع سیاسی، نظام اقتصادی، اجتماعی شان را بدون مداخله دیگران به صورت آزادانه انتخاب نمایند.
این وظیفه هر دولت است که به صورت انفرادی یا دسته جمعی در راه عملی شدن اصل فوق الذکر جد و جهد نموده و سازمان ملل متحد را نیز یاری رسانند، به خاطر اینکه:
- روابط و همکاری های دوستانه بین کشور ها انکشاف و تقویه یابد.
- به منظور احترام لازم به اراده آزاد مردم هر چه زودتر به استعمار خاتمه داده شود.
- طریقه های سرنوشت مردم به صورت آزادنه عبارتند از: تاسیس یک دولت مستقل، یکجا شدن به صورت داوطلبانه با یک دولت مستقل دیگر یا هر یک حالت سیاسی دیگری که خود به صورت آزادانه اختیار نمایند.
} تساوی حاکمیت دولت ها
دولت ها همه اعضای برابر جامعه بین المللی می باشند. تساوی حاکمیت به طور خاص، مطالب آتی را احتوا می کند:
- دولت ها از لحاظ حقوقی با هم برابر اند
- هر دولت از حقوق نهفته در حاکمیت کامل به صورت مساویانه مستفید می گردد.
- هر دولت وظیفه دارد، تا شخصیت دول دیگر را محترم بشمارد.
- تمامیت ارضی و استقلال سیاسی دولت ها نباید مورد تجاوز قرار گیرد.
- هر دولت وظیفه دارد که به صورت همه جانبه و با حسن نیت وجایب بین المللی اش را به سر رسانیده و با دولت های دیگر در صلح به سر برد.
مویدات در حقوق بین الملل عمومی
در حقوق بین الملل خصوصی اصلاً مویده وجود ندارد زیرا شخصیت بالاتر از دولت در جهان تاکنون به میان نیامده تا بتواند با استفاده از وسایل فشار نورمهای حقوقی بین المللی را بر دولت ها تطبیق نماید. اما در حقوق بین الملل عمومی معیارهایی برای رعایت قواعد و اصول آن وجود دارد که در حقیقت در داخل چوکات این حقوق از طرق دولت متظرر در مقابل دول مختلف اتخاذ می گردد.
هر دوتلی که مخالف اصول حقوق بین الملل عمل نماید خطای بین المللی را مرتکب می شود. عوامل موثری که اجرای حقوق بین المل را در حد کفایت تضمین می نماید قرار ذیل است:
- الزام به حفظ منافع متقابل
- احساس مسوولیت اخلاقی
- جلب توجه افکار عمومی جهانی
- ترس از اقدامات قهری طرف مقابل مانند جنگ
- انتشار اسناد حکمی از اعمال خلاف مقررات بین المللی کشورمتخلف
- قطع روابط بین الملی با کشور متخلف
- اتخاذ تصمیم از سوی سازمان ملل متحد به اشکال گوناگون، تعلیق یا لغو عضویت کشور متختلف، محاصره اقتصادی، کشور متخلف توسط کشورهای عضو سازمان و بلاخره اقدامات جنگی
} معیارهای مورد استفاده در حقوق بین الملل عمومی عبارت اند از:
- تلافی یا اقدام بالمثل
- انتقام یا جبران بالضرر
- حق دفاع مشروع
- اعمال دسته جمعی شورای امنیت سازمان ملل متحد
تلافی یا اقدام بالمثل
تلافی یا اقدام بالمثل نرم ترین معیاریس که علیه یک دولت اتخاذ می گرددف در حقیقت، اتخاذ این معیار تخلف از حقوق بین الملل پنداشته نمی شود. این معیار طوری که از آن پیدا است، به منظور برگشتاندن وضع به حالت اولی یا جواب دول طرف مقابل با عین رویه می باشد. به کار بردن این معیار، دولت متخلف را از ادامه اعمال مغایر حقوق بین الملل بازداشته و یا آن را مکلف می سازد تا به وضع قبلی بر گردد. برای اجرای تلافی یا اقدام بالمثل روش های مثل: بستن سرحد به روی اتباع کشور مخالف، استفاده از تبعیض در مورد مختلف رژیم خارجی ها، تکس ها و محصولات گمرکی، واپس گرفتن موافقت نامه قونسلها، احضار رئیس هیت دیپلوماتیک و امثال آن.
انتقام یا جبران بالضرر
معیاریست که یک دولت متعرض منافع قانونمند حمایه شده دولت مقابل را صدمه می رساند. این معیار برای آن اتخاذ می گردد تا دولت مخالف را از ادامه عمل مغایر حقوق بین الملل باز دارد و یا آن را مکلف به جبران خساره ناشی از عمل خلاف اصول حقوق بین الملل وی سازد. این معیار توسط اتباع یک دولت نه بلکه بر خلاف گذشته صرف از طرف دولت ها اتخاذ شده می تواند، مگر انتقام در صورت موجودیت دو شرط آتی قانونی پنداشته می شود:
- اعمال طرف مقابل غیر قانونی یا خلاف اصول شناخته شده حقوق بین الملل بوده و از ادامه آن اجتناب نورزد یا جبران خساره ننماید. دولت متضرر صرف در صورتی به انتقام دست زده می تواند که وسایل مسالمت آمیز برای جبران خساره اش کافی تلقی نگردد، از طرق دیگر، به مجردی که جبران خساره صورت گرفت، باید از انتقام دست بکشد.
- پرنسیپ تناسب در انتقام رعایت گردد. بدین معنا که انتقام باید به اندازه زیان وارده صورت گیرد، عدم تناسب قابل ملاحظه باید در زمینه به وجود نیاید. در غیر آن خود خطای بین المللی محسوب گردیده که در حقوق بین الملل مسوولیت دولت را بار می آورد.
- شورای امنیت در قطعنامه نهم اپریل 1964 خود انتقام جوبی های مسلحانه را تقبیح کرده و آن را مغایر اهداف و اصول ملل متحد خوانده است فلهذا روش های ذیل به منظور انتقام یا جبران بالضرر به کار رفته می توانند:
- 1- اخراج همه اتباع دولت دیگر از ساحه خود بر خلاف مواد یک قرارداد موجود طرفین
2- پایان دادن به همه قراردادهای منعقده بین آنها، عدم پرداخت قروض.
3- نگهداشتن کشتی های طرف مقابل در بنادر ملی که به نام امبارگو یاد می شود
4- انسداد بنادر و سواحل طرف مقابل که به نام بلاکید زمان صلح مسمی گردیده است
حق دفاع مشروع
این معیار در حالتی اتخاذ می شود که یک دولت زور را با زور جواب می دهد در حالاتی که استقلال، حاکمیت و تمایمت ارضی یک دولت مورد تهدید یا تجاوز نظامی قرار بگیرد، دولت مذکور حق دارد ازخ ود دفاع نموده و متجاوز را توقف دهد.
- حقوق بین الملل عمومی امروزی نیز یک دولت اجازه می دهد تا حمله مسلحانه علیه قلمروش را با به کار بردن نیروی مسلح به عقب بزند، ماده 51 منشور ملل متحد در این مورد می نویسد»هرگاه علیه یک عضو ملل متحد، حمله مسلحانه یی به وقوع برسد، تا آن زمانی که شورای امنیت تدابیر لازم را برای حفظ صلح و امنیت بین المللی اتخاذ ننماید، هیچ یک از مقررات این منشور به حق طبیعی دفاع مشروع، خواه انفرادی و خواه دسته جمعی، صدمه یی وارد نخواهد کرد.»
اعمال دسته جمعی شورای امنیت سازمان ملل متحد
شورای امنیت سازمان ملل متحد وظیفه عمده حفظ صلح و امنیت بین المللی و از بین بردن هر گونه خطرات به این امر و همچنان جستجوی راه های صبح آمیز حل منازعات بین المللی را به عهده دارد، درصورتی که علی الرغم مساعی شورای امنیت وضع خراب ترگردیده و تهدیدی به صبح و امنیت بین المللی متصور باشد، شورای امنیت می تواند به طرف ها توصیه نموده یا دست به اقدامات نظامی یا غیر نظامی علیه نقض کننده صلح بزند.
مساله تابعیت در حقوق بین الملل عمومی
نفوس بخش عمده و جز مهم متشکله دولت را تشکیل می دهد. بدون موجودیت یک نفوس معین دولت نمی تواند به وجود آید. پس با موجودیت نفوس در یک کشور مساله تابعیت به میان می آید.
مساله تابعیت ذریعه قوانین ملی کشورها حل وفصل می گردد، اما از آنجایی که قوانین دولت های مختلفه در جهان با هم متفاوت اند، در سطح بین المللی پرابلم هایی از قبیل: بی تابعیت، تابعیت دوگانه و امثال آن عرض اندام می کند که از لحاظ حقوق بین الملل عمومی رفع آنها ضروری پنداشته می شود، از همین لحاظ، در کنفرانس 1930 لاهه سعی به خرچ داده شد تا به منازعات ناشی از قوانین مختلفه دولتی در خصوص تابعیت خاتمه داده شود.
تابعیت عبارت از رابطه حقوقی،سیاسی و معنوی یک فرد با دولت مربوطه آن است.
در خصوص اهمیت تابعیت در حقوق بین الملل عمومی کفایت می کند مسایل زیرین خاطر نشان گردد:
حمایت حقوق نماینده های دیپلوماتیک نتیجه تابعیت است
در صورتی که یک دولت از ارتکاب جرم اتباعش جلوگیری ننموده یا به آنها اجازه بدهد تا همچو اعمال را مرتکب گردد که زیانی از آن به سایر دول برسد، دولت متذکره به خاطر اعمال چنین شخصی مسؤول پنداشته می شود
معمولاً، دول پذیرش اشخاص دارای تابعیت شان را رد نمی کنند از تابعیت، ما مفهوم وفاداری به یک دولت معین را گرفته می توانیم، تابعیت معنای این را نیز داشته می تواند که ابتاع یک دولت مکلف به سپری نمودن خدمت نظامی به یک دولت می باشند.
تأثیر دیگر تابعیت این نیز است که دولت تسلیم دادن اتباع خودش را رد کرده می تواند.
به اساس تجربه، تعداد بزرگ دولت ها در تنگنای جنگ، خصوصیت دشمن، به اساس تابعیت تعیین می شود.
دولت، اکثراً، صلاحیت شان را در موضوعات مدنی و جنایی بالای اشخاص دارای تابعیت شان تطبیق می کنند.
اول- اتباع: تمام افراد شامل نفوس یک کشور را اتباع دولت مربوطه تشکیل می دهند. یا به عبارت دیگر اتباع یک دولت عبارت از نفوس آنها می باشد. اتباع دولت در داخل یا خارج کشور باشد در زمره اتباع آن محسوب می گردند. طریقه اکتساب تابعیت قرار ذیل به دست می آید:
- تولد Birth از این طریق دو اصل تطبیق می گردد:
اکتساب تابعیت به اساس حقوق خون Jus sanguineous که مربوط به والدین اتباع دولت مربوطه است، یعنی طفل در هر جایی که به دنیا بیاید، همان تابعیت را جایز می گردد که والدین او درهنگام تولدش دارا اند.
به اساس حقوق خاک Jus Soli ، در این صورت طفل در قلمرو و خاک هر کشوری که تولد شود، صرف نظر از تابعیت والدینش، حایز تابعیت دولت محل اقامت آنها می گردد.
بعد از تولد (یعنی زمانی که فرد به سن بلوغ برسد از طریق قبول تابعیت Naturalization :
در این صورت در حالات ذیل تابعیت را اکتساب نموده می تواند:
1- از طریق ازدواج
2- از طریق فرزندی گرفتن
3- از طریق درخواست
4- حق گزینش
از دست دادن تابعیت نیز از طریقه های فوق الذکر به وقوع می پیوندد، به جز شیوه استثنایی محروم ساختن یک شخص از تابعیت یا سلب تاعیت که شکل جزایی داشته و ذریفه فیصله یک ارگان قضایی یا ارادی اعلام می گردد.
آپاترید: اشخاص بدون تابعیت آنهایی اند که به اساس قوانین ملی دولت های مختلفه تبع یکی آنها هم شناخته نشود.
مهاجرین نیز افراد بی تابعیت تلقی می شوند، زیرا آنها اشخاص اند که کشور شان را تحت شرایط استثنایی در جنگ، قیام ملی، و امثال آن رها نموده و به کشور دیگری پناه برده و در آنجا اقامت گزیده باشند.
در حالات ذیل دارای تابعیت دوگانه Double Nationality:
- از اثر ازدواج
- شخصی که هنوز تابعیت کشور خود را از دست نداده و تابعیت جدید دولت دیگری را کسب کرده باشد.
- طفلی که از پدر و مادر دارای تابعیت کشور پیرو حقوق خون، در خاک کشور که پیرو اصل حقوق خاک باشد به دنیا بیاید و تابعیت دولت محل اقامت والدین را کسب نماید.
- از لحاظ حقوق بین الملل عمومی یک فرد می تواند صرف یک تابعیت را حمل نموده و در عین زمان از دو تابعیت مستفید شده نمی تواند.
- دوم: اقلیت ها
- اقلیت ها، آن بخش نفوس یک کشور را تشکیل می دهند که اکثریت آنها به حیث یک ملت در کشور دیگری به سر می برند. یا اقلیت ها در یک کشور عبارت از همان دسته های داخلی اند که اکثریت توده آن کشور از نظر نژا، دین یا لسان فرق داشته باشند. مانند اقلیت های نژادی آلمانی، در هنگری، رومانیه، و ایتالیا و یا چینی ها در سواحل غربی اتازونی، اقلیت های دینی مسلمان در هند، چین، و یوگوسلاویا، هندوها در افغانستان و غیره.
- - در خصوص حمایت حقوق اقلیت ها باید متذکر شد که تا زمان به امضا رسیدن منشور سازمان ملل متحد، موضوعات مربوط به اقلیت ها تماماً در حیطه صلاحیت دول مربوط قرار داشته و به شکل قراردادها و توافقات دوجانبه حل و فصل می گردد، مگر ایکه دولت مذکور وجایب خاص حقوقی را در مورد اقلیت ها متقبل شده باشند.
- بعد از جنگ عمومی دوم، در سیستم ملل متحد پرابلم حمایه اقلیت ها در مسایل وسیع تر حمایه بین المللی حقوق بشر و منع تبعیض نژادی، زبانی، جنسی، و مذهبی شامل شده است.
- برای اولین بار در سطح بین المللی قواعد حمایت اقلیت ها در پیمان 1966 بین المللی حقوقی مدنی و سیاسی بحث گردید، مطابق ماده بیست و هفتم آن چنین مشعر است: در آن کشورهایی که اقلیت های نژادی، دینی، یا لسانی وجود دارند، اشخاصی که به چنین اقلیتها مربوط می شوند، نباید حق یکجا شدن با اعضای دیگر گروپ شان، مستفید شدن از کلتور خود شان، ادای مراسم مذهبی و استفاده از لسان خودشان، از آنها سلب گردد.
سوم: خارجی ها: خارجی ها، اجنبی ها یا بیگانگان، اشخاصی اند که تبعه کشور محل اقامت خویش نستند. از همین لحاظ، اقامت و موجودیت خارجی ها در یک کشور موقتی می باشد نه دایمی. از لحاظ اصول همه خارجی ها دارای تابعیت بیگانه بوده و یا تابعیتی نمی داشته باشند، همین حالت وبسیاری مسایل دیگر خارجی ها مثل شان در یک کشور دیگر همه از لحاظ حقوق بین الملل عمومی توسط نورمها و قواعدی تنظیم می گردد که مجموع آنها به نام حقوق اجنبی ها یا خارجی ها یاد می شود.
اصلاً این حقوق ملی دولت ها است که قواعد مربوط به تنظیم امور خارجی ها را در بر می داشته باشد، حقوق بین الملل عمومی حد اقل معیارها روش دولت ها را در برابر خارجی ها از لحاظ بشری احتوا می کند.
خارجی هایی که به حیث نماینده های دیپلوماتیک کشورهای شان در ممالک دیگر به خاطر پیش برد وظایف دیپلوماتیک به سر می برند، تحت پرنسیپ های حقوق بین الملل عمومی که در کانوانسیون های ویانا در امور دیپلوماتیک و قونسلی درج می باشد، قرار می گیرند. حقوق و امتیازات و وجایب آنها نیز ذریعه کنوانسیون های متذکره تنظیم گردیده است. آنها صرف به رعایت نظم عامه و سیستم سیاسی دولت میزبان مکلف بوده و در همی نساحه قوانین ملی کشور مزبور را باید در نظر گرفته عمل نمایند.
سایر خارجی ها، با استفاده از حق سیاحت و ترانزیت به صورت موقتی در یک کشور ظاهر می گردند و یا اینکه به اساس قراردادهای د وجانبه یا منطقه ای در ساحات تجارتی، کار، اقامت و امثال آن وارد می گردند که در حقوق بین املل عمومی جنبه قراردادی منطقه ای دارد.
به طور عموم، همه خارجی ها در کنار اینکه باید قوانین ملی، رژیم سیاسی و نظم عامه کشور محل اقامت را رعایت نمایند، دارای حقوقی نیز اند که عمدتاً عبارت از حفظ کرامت انسانی، داشتن محل اقامت، حق ترانزیت، حق اقامه دعوا در محکمه، حق دفاع از خود در کشور مورد نظر می باشد. تا کنون، در روش دولت ها رژیم های متنوع خارجی ها وجود داشته که به سه نوع ذیل خلاصه می گردد:
- رژیم خاص
- رژیم ملی
- رژیم بهترین سلوک
رژیم خاص:
رژیم ایست، که دولت با خارجی به اساس قواعد متفاوت نسبت به اتباع خود رفتار می نماید. یا به عبارت دیگر، دولت در برابر خارجی ها قواعد خاصی را وضع می کند که نسبت به حقوق و مکلفیت های اتباعش فرق می داشته باشد، امکان دارد رژیم خاص در برابر خارجی ها بهتر از اتباع اصلی باشد یا نسبت به آنها امتیازات کمتری را در بر گیرد.
رژیم ملی:
رژیم ملی آن است که دولت با خارجی ها عین روشی را اختیار می نماید که با اتباع خود دارد. یعنی عین وضع حقوقی مثل اتباع خود اش را به خارجی ها هم تضمین می کند، اما باید خاطر نشان ساخت که در هیچ کشور جهان رژیم ملی مطلق در برابر خارجی ها وجود داشته نمی تواند یا نمی تواند عملی باشد.
رژیم بهترین سلوک:
نوع رژیمی است که به اساس قرارداد تأسیس وتثبیت گردیده و تحت آن طرفهای قرارداد مکلف اند عالیترین پیمانه حقوق را که به یکدیگر قایل گردیده اند به اتباع کشور نیز آن را روا بدارند.
حقوق بشر و حقوق بین الملل: مفهوم حقوق بشر به حیث یک فهرست حقوق و آزادیهایی که هر انسان باید از آن مستفید گردد، توسط دکتورین های حقوق طبیعی به وجود آمده است، آنها طوری اظهارنظر کرده اند که هر فرد به حیث یک انسان و تبعه دارای حقوق طبیعی، لازمه و ابدی خود می باشد. اما در عمل دولت ها به اساس استفاده از حق حاکمیت صرف تا حدی حقوق و آزادی های را از لحاظ بشری به نفوس خود قایل شده اند که لازم دانسته اند.
در خصوص خارجی ها: روحیه معیار حد اقل سلوک تدریجا انکشاف نمود یعنی محموعه حقوقی که دولت مکلف به اعطای آن به خارجی ها بوده و حتی اگر آن را به اتباع خود قایل نمی شدند به خارجی ها از آن انکار ورزیده نمی توانستند.
- بعد از جنگ جهانی دوم بود که مفهوم جدید حقوق اسای بشر برای بار اول در منشور ملل متحد به حیث یک منبع عمده حقوق بنی الملل به یک طرز بسیار عام گنجانیده شد، این قرارداد چند جانبه وظیفه رعایت حقوق اسای بشر و همکاری با یکدیگر را در پیشرفت آینده شان به اصول رهنمای سازمان ملل متحد منحیث کل، به دوش دولت ها گذاشته است.
- اعلامیه جهانی حقوق بشر و پیمانهای بین المللی مربوط به آن:
اعلامیه جهانی حقوق بشر بار اول به شکل یک فهرست معین حقوق و آزادی های اسای به بشر طی سی ماده که عمدتاً حقوق و آزادیهای اساسی بشر را در ساحات سیاسی و مدنی در بر می گیرد، بعد از تصویب مجمع عمومی ملل متحد به تاریخ دهم دسامبر 1948 به سطح جهانی اعلام گردید.
هم چنان به تاریخ 1966، دو پیمان بین المللی: یکی پیمان بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی؛ دیگری پیمان بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و پروتوکول مربوط به آنها را به اتفاق آرا به تصویب رسانید.
ساحه (قلمرو) دولت از لحاظ حقوق بین الملل عمومی
ساحه یا قلمرو دولت یکی از عناصر عمده متشکله دولت بوده که بدون آن دولت مستقل وجود داشته نمی تواند. ساحه یا قلمرو دولت جایی است که از لحاظ حقوق بین الملل عمومی تحت صلاحیت ساحوی دولت مربوطه قرار داشته باشد. از این نقطه نظر بخش های لایتجزای ساحه دولت عبارت از تمامی ساحات خشکه، آبهای داخلی و ساحلی، فضای بالای خشکه و آبها و زیر زمین و آبهای آن می باشد.
اول: ساحه خشکه: قطعه زمینی که به روی کره ارض تا مرکز زمین به شکل مخروطی امتداد داشته و از خشکه های سایر دولت ها ذریعه مرزهای آنها و از ابحار به واسطه ساحل جدا شده باشد، ساحه خشکه یک دولت را تشکیل میدهد، تمام مناطق بری یک دولت شامل ساحه خشکه آن می گردد.
دوم- آبها: این بخش ساحه دولت ها به اجزای متعدد تقسیم می گردد که طور آتی می باشد:
آبهاهای داخلی: آبهای داخلی یک دولت از یک جانب دریاها، دریاچه ها و کانالهایی اند که کاملاً با تمام حدود شان در داخل ساحه یک دولت واقع باشد و از جانب دیگر، قسمت های از آبهای بحر نیز آبهای داخلی خوانده می شودند مانند ابحار داخلی خلیج ها و بنادر یا لنگرگاها در خصوص دریاها به حیث ساحه یا قلمرو دولت دو تفکیک وجود دارد: یکی دریاهای ملی و دیگر دریاهای بین المللی.
یک مایل دریایی معادل 1852 متر می شود.
دریاهای ملی: ملی آنهایی اند که تماماً در داخل خاک یک کشور واقع شده، منبع یا دهانه آن در ساحه تحت حاکمیت دولت مربوطه قرار داشته باشد. مانند دریاهای هوانگ هو و یانگ سیکیانگ در چین که به معنای کامل کمله آبهای داخلی پنداشته می شود.
دریاهای بین المللی: آنهایی اند که سرحد بین دو کشور را تشکیل داده یا از چندین کشور عبور نموده و قابلیت کشی رانی را داشته باشند، مانند رود راین، دانیوب و امثال آن این نوع دریاها ذریعه یک قرار داد بین المللی برخی کشتی های کلیه دولت ها یا اقلاً دول مجاور یا دولت هایی که از ساحه آنها همچو دریا ها می گذار باز می باشد.
آبهای ساحلی: آبهایی اند که به امتداد ساحل یک کشور واقع باشد. آبهای ساحلی، فضای بالای آن، متن و تحت متن آن تحت صلاحیت ساحه ای دولت قراردارد کتشی های تجارتی و مسافر بری سایر دولت ها و آن کشتی هایی که دستخوش عوارض تخنیکی گردد، حق داخل شدن به آبهای ساحلی دولت را دارند، اما به منظور عبور نه توقف در آن.
سرحد آبهای ساحلی خط آخرین مد کامل به امتداد ساحل شناخته شده است. حد فاصل بین آبهای ساحلی و بحر آزاد، یعنی عرض آبهای ساحلی، تا حال تعیین نگردیده است. بدین معنی که کدام مقرره بین المللی در مورد تعیین عرض آبهای ساحلی به امتداد بحر آزاد که همه دولت های ساحلی آن را پذیرفته و در نظر بگیرند، وجود ندارد. اما در عمل، دولت ها از 3 تا 12 میل بحری آن را قبول کرده اند حتی در بعضی موارد تا دو صد میل ادعا و رعایت می گردد.
منطقه مجاور یا ساحه الحاقیه امنیتی: آن بخشی از آبهای بحر است که بعد از آبهای ساحلی آغاز و به شمول آن به امتداد بحر آزاد از عرض 12 میل تجاوز نکند. قسمی که از نام آن پیدا است بعضی دولت ها به منظور تامین امنیت آب های ساحلی و منابع تحت آبهای متذکره (مانند نفت و غیره) قسمتی از ابهای آزاد را نیز به خود اختصاص میدهند.
آبهای ساحه الحاقیه امنیتی با آبهای ساحل فرق د ارد، از دو جهت:
- اینکه آبهای ساحلی جز آبهای تحت صلاحیت ساحوی دولت می باشد، در حالیکه منطقه مجاور از لحاظ فزیکی و حقوقی جز آزاد به حساب می آید.
- در حالی که دولت ساحلی بر آبهای ساحلی صلاحیت ساحوی خود را تطبیق می نماید، بر منطقه مجاور اعمال صلاحی یا حاکمیت ساحوی کرده نمی تواند.
سوم: ساحه فضایی: ساحه فضایی که جز قلمرو دولت محسوب می شود عبارت از فضای بالای خشکه و آبهای داخلی و ساحلی یک کشور می باشد.
قسمیکه منطقه مجاور یا ساحه الحاقیه امنیتی تحت صلاحیت ساحوی یک دولت قرار ندارد، بر ساحه الحاقیه فضایی آن نیز صلاحیت ساحوی تطبیق نمی گردد.
هر چند تا کنون در مورد، دولت ها به موافقه کلی نرسیده اند. سرحد ساحه فضایی یک دولت را نقطه یی تشکیل می دهد که تخنیک امروزی از لحاظ پرواز هواپیما های عادی آن را ممکن ساخته است. بعد از آن فضای ازاد است که همه دولت ها از آن استفاده کرده می توانند.
- دولت ها، اکثراً مسایل مربوط به پرواز هوا پیماهای خارجی را از ساحه فضایی شان و هم چنان فرود آمدن آنها را در قلمرو شان ذریعه پیمان های دو جانبه و چندین جانبه تنظیم می نمایند.
- صلاحیت دولت ها بر هواپیماهای خارجی صرف به اساس موافقت نامه دولت مزبور و موافقت نامه های بین المللی به محدویت مواجه می شود، آنهم مطابق روش متقالبه.
- اولین پیمان چندین جانبه در مورد مسایل هوانوردی، مقررات هواپیما منعقده سال 1919 پاریس است که از طرق سی وسه دولت اروپایی به تصویب رسیده و در 1929 تجدید نظر شده است.
- به اساس ماده اول موافقت نامه متذکره هر دولت بر هواپیماهای بالای ساحه فضایی اش صلاحیت کامل و حاکمیت دارد. دولت های عضو این پیمان پذیرفته اند که به هوا پیماهای خارجی اجازه عبور معصومانه بی ضرر را از ساحه فضایی وهمچنان فرود آمدن اجباری آنها را بر قلمرو شان می دهند. البته تا حدی که به ضرر اقتصادی دولت مربوطه نباشد به همین ترتیب هر دولت حق دارد پرواز طیارات خارجی را از ساحات فضایی ممنوعه یا دفاعی اش منع قرار دهد.
- مقررات جدید به سطح جهانی در کنفرانس بین المللی هوانوردی ملکی 1944 در شیکاگو به اشتراک بیش از پنجاه کشور به تصویب رسید. پیمان شیکاگو در مورد هوانوردی ملکی بین المللی، در ارتباط با مسایل عمده حقوقو، اصول پیمان پاریس را در برداشت. این پیمان که در 1947 تحت تطبیق قرار گرفت. باعث تأسیس سازمان بین المللی هوانوردی ملکی گردید و مقر این سازمان در مونتریال کانادا است. علاوه برآن دو موافقت نامه ذیل به تصویب رسید:
- در موافقت نامه اول، به عنوان موافقت نامه بین المللی ترانسپورت هوایی که موافقت نامه آزادی های پنجگانه نیز خوانده شده است، امضا کنندگان به یکدیگر حقوقی آتی را قایل شدند:
1- حق پرواز عبوری از فضای دولت دگیر بدون فرود آمدن.
2- حق فرود آمدن به علل عوارض تخنیکی
3- پایین کردن مسافران، و کالاهایکه از سرزمین دولت متبوع هواپیما حمل نموده
4- حمل و نقل مسافران و کالاها به مقصد دولت متبوع توسط هواپیما
5- حق گرفتن مسافران و محوله از یک کشور دگیر عضو به غرض انتقال به صوب دولت دیگر عضو و هم چنان برعکس.
موافقت نامه دومی یعنی موافقت نامه خدمات بین المللی ترانزیت هوایی که به موافقت نامه آزادی ها دوگانه نیز معروف است، به دولت ها امضا کننده به اساس متقابله صرف حق پرواز از قلمرو یکدیگر بدون فرود آمدن و حق فرود آمدن از اثر عوارض تخنیکی را اعطا نموده است.
چهارم: مرز های دولت و رژیم سرحدی
مرزهای یک دولت در حقیقت ساحه تحت صلاحیت و حاکمیت آن را تعیین می نماید. یعنی ساحه را که صرف بر آن دولت ها اعمال قدرت نموده می تواند و نباید از آن پا فراتر گذارد، زیرا فراتر از مرزهای معین دولت مزبور، ساحه یا قلمرو تحت حاکمیت دولت دیگر آغاز می یابد.
- مرزهای یک دولت خطوط فرضی اند که ساحه دولتی را از دولت دیگر جدا می سازد.
- مرزهای دولت، طبیعی یا مصنوعی بوده که مرزهای طبیعی ذریعه برجستگی های طبیعی منطقه مانند سلسله کوه ها، دریا ها، آبریزها، دشت ها، دریاچه ها و امثال آن و مرزهای مصنوعی تسوط خطوطهندسی از یک نقطه تثبیت شده به دیگری با علایم مثل پوسته ها، سنگ ها، دیوار ها، کانال ها سرک ها، نصب پایه ها و امثال آن تعیین و تشکیل می گردد.
- اکثرا در دو طرف مرزهای دولت، نفوسی که به سر می برند ممکن بدون در نظرداشت خط سرحدی عبور و مرور نموده بر ساحات اقتصادی، اجتماعی، یکدیگر تأثیر وارد نمایند همچنان به خاطر جلوگیری از رفت و آمدهای غیر قانونی، جلوگیری از ورود جواسیس، قاچاق بران و تروریست ها، دولت همسایه علاوه بر موجودیت قراردادهای مبنی بر تعیین مرزها، برخی جهات دیگر اداره و تنظیم کننده مسایل فوق را نیز هم در همچو اسناد حقوق بین المللی و هم در قوانین ملی شان درج و تبطیق می کنند.
- مجموعه مقررات تنظیم کننده امور سرحدی یک دولت که شامل گمرکات و کنترول پاسپورت نیز می گردد، به نام رژیم سردی یاد می شود.
پنجم- انتارکتیکا (اقیانونس منجمد جنوبی)
منطقه نهایت دور از نزدیک ترین قاره ها بوده هیچ دولتی نمی تواند رابطه نزدیک واقعی خود را با این منطقه ثابت سازد. ساحه اقیانونس منجمد جنوبی که دایما یخبندان می باشد از نگاه منابع معدنی، خاصتاً ذغال، آهن، طلا و نقره بسیار غنی است، رژیم حقوقی انتارکتیکا ذریعه پیمان واشنگتن مورخ اول دسامبر 1959 که نزده دولت امضا کننده دارد، اداره می شود، عمده ترین مطلب در رژیم حقوقی انتارکتیکا این است که منطقه مزبور باید صرف به خاطر اهداف صلح آمیز مرود استفاده قرار گیرد. ماده اول پیمان فوق الذکر انتارکتیکا را از هرگونه معیارهای دارای خصوصیت نظامی مانند تأسیس پایگاه ها و اتسحکامات نظامی، انجام مانورهای نظامی، همچنان آزمایش هز گونه سلاح ها مستثنا می سازد.
ششم- کیهان:
اخیراً انسان داخل شدن به فضای خارجی و ورود به اجرام سماوی را آغاز نموده است و در این مورد به یک سلسله موافقات مبنی بر استفاده از آن رسیده اند که به صورت عمومی تمام این موافقت نامه ها عناصر اساسی حقوق بین الملل را در بر داشته و استفاده از کیهان و اجرام سماوی را توسط دولت ها صرفاً با رعایت حقوق بین المل عمومی و به منظور حفظ صلح و امنیت بین المللی، تقویه و تشویق تفاهم و همکاری بین المللی مجاز می گرداند.
از دیدگاه تونکن حقوق بین الملل کیهان شعبه ایی از حقوق بین الملل است که روابط بین شخصیت های آن را در رابطه به فعالیت های شان به منظور کشف و استفاده از کیهان به شمول اجرام سماوی اداره می کند.
کیهان یا فضای خارجی، ملکیت هیچ دولت به خصوص نبوده و متعلق به همه بشریت می باشد. اولین پیمان در مورد استفاده از کیهان و رژیم حقوقی آن، پیمان 1967 فضای خارجی است. یک تعداد مواد اضافی مهم مربوط به وضع مهتاب و سایر اجرام سماوی ذریعه موافقت نامه 1979 در باره فعالیت های دولت ها در مهتاب و سایر اجرام سماوی تسجیل گردیده است .
هفتم- اکتساب، ضیاع و از دست دادن قلمرو:
در مورد اکتساب و از دست دادن قلمرو دولت، اصول عمومی حقوق بین الملل در خصوص منع جنگ تجاوزی، حمایت تمامیت ارضی و استقلال کشورها و حق تعیین سرنوشت ملل تطبیق می گردد.
- به خصوص استعمال فشار به خاطر تغییر مرزهای موجود بین دولت ها منع قرار داده شده است.
- طریقه های اکتساب خاک دولت یا اصلی بوده و یا مشتق:
الف: طریقه اکتساب اصلی یا اولی یا ابتدایی آن است که ساحه مربوطه حین اکتساب تحت حاکمیت کدام دولت دیگر نبوده یا جز قلمرو آن را تشکیل ندهد. اکتساب اصلی در دو حالت به وقوع می پیوندد. یکی در حالت اشغال و اکتساب اراضی لامالک و دیگری در حالت توسعه حاکمیت دولتی بر ساحات طبیعی، یعنی انضمام ساختگی، مثلاً ازدیاد ساحه در اثر تغییرات مسیر دریا در یک کشور.
ب: اکتساب مشتق: بر چنان قلمروی تطبیق می شود، که تحت قدرت مستقل یک دولت دیگر باشد. طریقه های اکتساب مشتق قرار ذیل است:
- هرگاه یک دولت بالای قلمرو بیگانه تسلط واقعی و دایمی خود را پخش کرده و مدت مدیدی بدون مناقشه و ادعای دولت مالک پان تحت سلطه دولت مذکور قرار داشته باشد، منطقه متذکره را اکتساب می نماید. این نوع اکتساب از اثر مرور زمان مسمی گردیده است. در حقوق بین الملل عمومی برای مرور زمان مدتی معین نگردیده است، اما مواردی وجود دارد که بعد از دوام حاکمیت طی پنجاه سال بر یک ساحه، اکتساب پان با تطبیق اصل مرور زمان صورت گرفته می تواند. مثلاً در یک اختلاف سرحدی بین انگلستان و وینزویلا در مورد گیانای بریتانوی، انگلستان پنجاه سال به صورت لاینقطع و بدون کدام مناقشه از طرف وینزویلا، منطقه اختلافی را در دست داشت، سرانجام موضوع به نفع انگلستان تمام شد.
- در صورتی که دولتی قسمتی یا تمامی خاک یک کشور را به وسیله استعمال قوه بدون عقد قراردادی تصرف نماید، مانند تصرف جمهوریت بورها در سال 1900 توسط انگلستان و تصرف حبشه توسط ایتالیا در سال 1936، که بنام الحاق یاد می شود.
- یک دولت می تواند به اساس فیصله یک مرجع بین المللی قلم روی را اکتساب نماید. البته موافقه قبلی دو دولت در مورد حکمیت یا فیصله مرجع فوق الذکر ضروری می باشد. مثلی که به اتکای قرارداد صلح 24 جولای 1923 لوزان، جامعه ملل فیصله نمود تا منطقه موصل به عراق تعلق بگیرد.
- در حالتی که یک دولت قسمتی از ساحه خود را به اساس یک قرارداد واگذاری در بدل قیمت یا بدون پان به دولت دیگری واگذار شود. در این صورت صحبت از اکتساب قلمرو به اثر واگذاری به میان می آید.
مثلاً فروش آلاسکا در برابر 7.2 میلیون دالر در سال 1867 از طرف روسیه و فروش جزایر غرب الهند در سال 1917 در بدل 25 میلیون دالر توسط دنمارک به اتازونی.
Dereliction: ترک کردن اراضی یا قسمتی از خاک یک دولت برای همیشه را گویند. مثل ترک نیم قاره هند در 1947 توسط انگلستان
ارگان روابط بین المللی دولت ها
ارگان های روابط بین المللی دولت، از دولت مربوطه نزد سایر دولت ها و سازمان های بین المللی نمایندگی می کنند.
اول: ارگان های داخلی: ارگان های داخلی یا ملی علاوه بر وظایف داخلی برای
پیش برد روابط بین المللی دولت نیز در داخل قلمرو آن فعالیت می نمایند، ارگان های مذکور عبارت اند از:
- ریس دولت و حکومت
- وزیر امور خارجه
- در بعضی از کشور ها وزیر تجارت خارجی
رئیس دولت به حیث عمده ترین و عالیترین ارگان ملی روابط بین المللی در پیش برد امور مربوط به روابط خارجی دولت مکلف به کسب صلاحیت از کدام ارگان دیگر نمی باشد. زیرا صلاحیت او درج قانون اساسی است. به طور عموم امتیازات و مصونیت های سیاسی روسای دولت عبارت است از: مصونیت از تعرض، مصونیت قضایی، و بالاخره معافیت های مالی و گمرکی
وزیر امور خارجه: در حقیقت امر یگانه ارگان ملی دولت می باشد که مستقیماً با پیش برد روابط خارجی آن سرو کار دارد. وزیر خارجه که تحت نظارت رئیس دولت و پارلمان فعالیت می نماید، در رأس اداره یی قرار میداشته باشد که وزارت امور خارجه نام دارد. تفاوت این وزارت با وزارت خانه های دیگر در این است که همه ارگان های داخلی تشکیلات آن در پیش برد روابط بین المللی دولت مشغول بوده و علاوتاً با توسعه روابط بین المللی، ارگان متذکره از اهمیت فوق العاده یی برخواردار است. پروفیسور ضیایی بیگدلی وظایف و اختیارات وزیر امور خارجه را چنین بیان داشته است:
- مدیریت و رهبری از وزارت خان های متبوعه
- اعزام و پذیرفتن دیپلومات ها
- صدور دستورات لازم به ماموران سیاسی و کنسولی و سایر کارکنانی که در نماینده گی های سیاسی و کنسولی خارج از کشور انحام وظیفه می نمایند.
- تماس دایم با ماموران سیاسی دولت های خارجی مقیم کشور
- صدور اعلامیه یا یادداشت ها
دوم- ارگان های خارجی (بین المللی)
- عبارت از ارگان های اند که امور مربوط به روابط بین المللی دول را در خارج از کشور متبوعه یا در مقر سازمانهای بین المللی یعنی در کشورهای بیگانه پیش می برند. ارگان های خارجی روابط بین المللی دولت ها به دایمی و موقتی، دیپلوماتیک و غیر دیپلوماتیک تقسیم شده اند، که امتیازات، وظایف و مصونیت های شان در حقوق بین الملل عمومی ذریعه پیمان های جداگانه تنظیم و درج گردیده است. ارگان های دایمی روابط بین المللی دولت را هیت های یا نمایندگی های دایمی دیپلوماتیک و نمایندگی های غیر دیپلوماتیک دایمی در خارج تشکیل میدهد.
- ارگان های موقتی روابط بین المللی دولت، هیت های خاص، نماینده ها و کمیسیون ها در امور دیپلوماتیک و غیر دیپلوماتیک را در بر می گیرید.
الف- سفرا: وظایف و امتیازات و مصونیت ها:
سفرا، به حیث رئیس نمایندگی های دیپلوماتیک یک کشور در زمره ارگان های خارجی روابط بین المللی آنها محسوب می گردند.
- اگر به سیر انکشاف تاریخی دیپلوماسی یا به عباره دیگر پیش برد سیاست خارجی دولت ها به واسطه دیپلومات ها نظری بیاندازیم، می توان آن را به سه مرحله تقسیم کرد:
- در مرحله اول سفرا به طور موقت فرستاده شده پس از انجام ماموریت خود عودت می کردند، این عصر از تقسیم آخرین سلطنت روم 395 آغاز و به سلطنت لویی یازدهم دوفین 1416 پادشاه فرانسه می انجامد. به عارت دیگر تمام قرون وسطی را در بر می گیرد.
- در این مرحله تعینات و تغییرات سفارت و تبدیل سفرای موقتی و دایمی به کثرت مشاهده می شود. تا اویل قرن شانزده هیت سیاسی تشکیل نیافته و بیش تر اوقات سفرا در طرز پیش برد معاملات سیاسی و تعیین یک طریقه مناسبی در خصوص مراوادات مصروف می شدند ابتدای این مرحله از 1461 شروع و با سقوط ناپلیون ختم می شود.
- مرحله سوم از کنگره ویانا 1815 شروع و تا امروز ادامه دارد، در کنگره مذکور بعدا مراتب مامورین دیپلوماتیک به طور کامل معین و اصول آن تدوین یافت.
- باید تذکرداد که قواعد و پرنسیپ های حقوق بین الملل عمومی چوکاتی را تشکیل می دهد که دولتها در سیاست خارجی و در فعالیتهای شان در ارتباط با امور خارجی به رعایت آنها مکلف اند.
- فعالیت ها و حالت حقوقی نماینده های دیپلوماتیک ذریعه قواعد معینی تنظیم گردیده است که مجموعه کلی قواعد متذکره به نام حقوق دیپلوماتیک مسمی است.
- فلهذا ساحه حقوق دیپلوماتیک هر دو قواعد ا در مورد امتیازات و مصونیت های دیپلوماتیک و قواعد مربوط به تأسیس، سازمان دادن و فعالیت های هیت های دیپلوماتیک، مقرری سران هیت ها، برتری و شیوه پذیرفتن آنها، و انجام وظایف و ماموریت ها، مرکز هیتها، در اعزام نماینده های دیپلوماتیک به حیث اشخاص نامطلوب و نمایندهگان غیر دیپلوماتیک به حیث اشخاص غیر قابل قبول را احتوا می کند.
- در خصوص منابع حقوق دیپلوماتیک باید گفت که تا اویل قرن نزدهم مقررات تدوین شده اداره کننده روابط دیپلوماتیک وجود نداشت، برای بار اول در 1815 مقررات ویانا، گرچه به صورت دوجانبه و محدود، در کانگرس طرح گردید که به حیث اولین سند تنظیم متحد الشکل برخی مسایل حقوق دیپلوماتیک را در بر می گرفت، و به هیچ صورت برای کشورهای ثالث الزام آور نبود. در 1818 مقررا ویانا در کانگرس اکس لاشاپل ذریعه پروتوکول اکس لاشاپل تکمیل گردید.
- هر دو منبع فوق نه تنها سوال پرستیژ را در منازعات بین دول حل ساخته بلکه مقررات متحد الشکل در رابطه به نمایندگان دیپلوماتیک را نیز معرفی نمود.
- در سال 1961 به صورت مکمل حقوق دیپلمات ها تحت عنوان کنواسیون ویانا و در رابطه قونسل ها در سال 1963 تدوین یافت.
وظایف: به اساس ماده سوم فقره اول کانوانسیون ویانا در مورد روابط دیپلوماتیک، وظایف یک هیت دیپلوماتیک که سفیر به حیث رئیس هیت شامل پان است عبارتند از:
- نماینده گی کردن از دولت فرستنده در دولت میزبان
- حمایت منافع دولت فرستنده و اتباع آن در دولت میزبان در داخل حدود مجاز حقوق بین الملل
- مذاکره با دولت میزبان
- بررسی شرابط و انکشافات با وسایل قانونی در دولت میزبان و راپور دادن آن به حکومت دولت فرستنده
- تقویه روابط دوستانه بین دولت فرستنده و دولت میزبان و انکشاف دادن روابط اقتصادی، کلتوری و علمی
- به اساس ماده چهاردهم کانوانسیون ویانا، سران هیت دیپلوماتیک به سه طبقه تقسیم می شوند:
- طبقه اول- سفرا، که اعتماد نامه شان را به روسای دولت ها تقدیم می نمایند
- طبقه دوم- شامل نماینده ها و وزرای مختار که آنها نیز اعتماد نامه شان را به رئیس دولت تقدیم می کنند.
- طبقه سوم- شارژ دافیران charges de affaires که اعتماد نامه خود را به وزیر امور خارجه تقدیم می داراند. نمایندگی، مشمول رئیس هیت و اعضای پان می باشد که اعضای به سه دسته تقسیم می شوند: اعضای هیت دیپلوماتیک دارای رتب دیپلوماتیک اند مانند سفیر، نماینده خاص، وزیر مختار، شارژدافیر، مستشارها، سکرترهای اول، دوم و سوم، آتشه ها، قونسل ها. اعضای دسته تخنیکی و اداری را مامورین و تایپیست ها و اعضای دسته خدماتی را مستخدمین یک نمایندگی سیاسی تشکیل میدهند.
- تمام روسای هیت های دیپلوماتیک (همچنان اعضای دسته دیپلوماتیک) در دولت میزبان، جمعاً هیت نمایندگان سیاسی یا کور دیپلوماتیک (Cops Diplomatic) یا CD را تشکیل میدهد. ریاست هیت متذکره به دوش یک نفر سفیر که انز نگاه مدت قدیمی ترین سفیر باشد است که به نام شیخ السفرا یا دین مسمی گردیده است.
- امتیازات و مصونیت ها: امتیازات و مصونیت های دیپلوماتیک بخش فوق العاده مهم حقوق دیپلوماتیک را تشکیل میدهد. از جمله پنجاه و سه مواد کنوانسیون 1961 ویانا، بیست و هشت آن (یعنی از ماهد بیستم تا چهل و هفتم) از امتیازات و مصونیت های دیپلوماتیک بحث می کند. کنوانسیون 1961 به سه بخش تقسیم شده است:
- مواد 20-28 به امتیازات، مصونیت ها و برتری های اعطا شده به هیت وقف گردیده است حق استفاده از بیرف و سمبول دولتی، مساعدت در دریافت تعمیرات، مصون بودن عمارات هیت و حفظ امنیت آنها، مستثنی بودن از مالیات و تکس ها، مصونیت اوراق و اسناد هیت، آزادی گشت و گزار در قلمرو دولت میزبان، مصونیت مکاتبه رسمی بسته دیپلوماتیک، آزادی مخابره هیت با حکومت، هیت ها و قونسلگری های دیگر دولت میزبان، حق استفاده از وسایل مخابراتی به شمول کوریرها Couriers و پیامهای دیپلوماتیک به شکل کود Code یا شفرChipher متعلق به کتگوری اول می باشد.
- مواد 28 تا 39 از امتیازات و مصونیت های درای خصوصیت شخصی اعطا شده به شخصی نماینده های دیپلوماتیک، اعضای فامیل شان، اعضای دسته اداری و تخنیکی، اعضای دسته خدماتی به شمول مستخدمین شخصی بحث می کند. به این کتگوری امتیازات و مصونیت ها، به طور مثال: مصونیت شخص نماینده دیپلوماتیک، مصونیت محل رهایش شخصی اش، مکاتبه اوراق و اسناد وی، مصونیت از صلاحیت جزایی دولت میزبان و هم چنان صلاحیت های مدنی و ادارای آن به جز موضوعاتی که در کانوانسیون ویانا مشخص شده است.
- مواد 40 تا 47 مسایل حقوقی مربوط به آغاز و انجام (انفاذ و اختتام) امتیازات و مصونیت های دیپلوماتیک، وظایف دولت میزبان در صورت بر هم خوردن روباط دیپلوماتیک، مسایل مربوط به امتیازات و مصونیت های دیپلوماتیک در صورت تصادم تسلیحاتی، مساله حمایت منافع یک دولت ثالث و اتباع آن، سلوک هیت و اعضای آن در رابطه با دولت میزبان و بالاخره اصل عدم تبعیض را نیز تنظیم می نماید.
ب) نماینده ها و هیئت های خاص
نماینده های دایمی سازمانمهای بین المللی و هیئت های جلسات ارگان های سازمانهای بین المللی و هیت های کنفرانس های بین المللی نیز به ارگان های روابط بین المللی دول متعلق اند.
- تدوین مسایل مربوط به نماینده ها و هیت خاص این ارگانها، امتیازات و مصونیت های شان ذریعه کمیسون حقوق بین الملل سازمان ملل متحد از 1962 به این طرف مورد بررسی قرار گرفته است. کمیسیون مذکور در جلسه سال 1971 خود مسوده مواد مربوط به نمایندگی دولت ها را در روباط شان با سازمان های بین المللی را به تصویب رسانید.
- وظایف نماینده گی دایمی موارد آتی را در بر می گیرد:
تضمین نمایندگی کردن از دولت فرستنده در سازمان بین المللی
حفظ تماسهای ضروری بین دولت فرستنده و سازمان بین المللی
مذاکره با سازمان بین المللی یا در سازمان بین المللی
تحقیق کردن در فعالیت های سازمان های بین المللی و راپور دادن آن به حکومت دولت فرستنده
تقویه همکاری بین المللی به خاطر تحقق اهداف و پرنسیپ های سازمان بین المللی
- اعتماد نامه های رئیس هیئت نمایندهگی با هیئت های دیگر به امضای رئیس دولت یا حکومت، وزیر امور خارجه یا مقام با صلاحیت دیگر دولت فرستنده می رسد.
هیات خاص:(Ad hoc Diplomacy) جنگ جهانی اول شیوه های استفاده از هیت های خاص را مجدداً به حیث طرق فوق العاده مفاهمه بین دولت های مستقل، به منظور غور و بررسی و حل موضوعاتی که نمایندگی دیپلوماتیک از عهده آنها بر آمده نمی توانستند، به میان آورد. فرستاند هیت های خاص دیپلوماتیک با صلاحیت های بیش تر وعالی بین دو جنگ خاصتاً در جریان جنگ گهانی دوم فزونی یافت و در حال حاظر نیز دولت ها به آن اهمیت قابل ملاحظه یی قایل گردیده اند.
- مسایل حقوقی در باره چگونگی هیت های خاص، خاصتاً رابطه آنها با نماینده گی دایمی دیپلوماتیک، حدود و امتیازات و مصونیت ها و غیره مسایل آن را در حال حاضر ذریعه پیمانی در مورد هیت های خاص، منعقده 8 دسامبر 1969 مجمع عمومی سازمان ملل متحد تکشیل میدهد. مطابق این پیمان هیت های خاص عبارت از هیت موقتی است که به نمایندگی از یک دولت، از طرف آن به دولت دیگر، در صورت رضایت دومی، به منظور غور وبحث با آن در مورد مسایل خاص یا در رابطه با آن مسایل یا اجرای یک وظیفه خاص فرستاده می شود.
- مطابق مواد 4،5 و 6 پیمان فوق الذکر یک دولت می تواند عین یک هیئت خاص را به دو یا بیش تر از دول بفرستد.
ج) قونسل ها: وظایف، امتیازات، و مصونیت ها
در خصوص قونسل ها منحیث ارگان های غیر دیپلوماتیک دولت ها برای روابط بین الملی شان و به جود آمدن آنها نیز لازم است مرور متخصری بر تاریخچه آنها صورت گیرد.
- برقرار روابط قونسلی در ابتدا ناشی از تجارت و مسافرت بازرگانان به کشورهای خارجی به منظور کسب اطلاعات تجاری و یافتن بازار مناسب جهت کالاهای خود بود.
- روابط قونسلی ابتدا بین کشور های جنوبی اروپا معمول گردید. در آن زمان یعنی قرون وسطی، روابط بارگانی بین کشورهای ایتالیا، اسپانیا وفرانسه موجب بروز دعاوی و مسایل حقوقی بین بازرگانان می گردید و به همین جهت این کشورها توافق نمودند تا یکی از تجار را به عنوان داور دعاوی خویش انتخاب نمایند و این شخص را قاضی قونسلی نامیدند.
در ضمن در جریان جنگ های صلیبی و پس از آن که بازرگانان این کشورها به کشورهای شرقی مسکن گزیدند و به تأسیس موسسات تجاری پرداختند، سستم قونسلی را درآن کشورها نیز رایج گردید.
- مطابق ماده نهم کنوانسیون ویانا ماموران قونسلی به چهار طبقه تقسیم می شوند:
سر قونسل یا جنرال قونسل
قونسل
معاون قونسل
نماینده قونسل
وظایف: وظایف قونسلی را همه ماموران فوق اذکر انجام داده که بیش تر شکل اداری و غیر سیاسی دارد. وظایف سیاسی را نیز به ام سفیر یا دولت فرستنده انجام داده می توانند و مطابق ماده پنجم پیمان 1963 موارد ذیل را شامل می شود:
حمایت منافع دولت فرستنده و اتباع آن (به شمول شخصیت های حکمی) در دولت میزبان در حدود مجاز در حقوق بین الملل عمومی.
انکشاف مزید مناسبات تجارتی، اقتصادی، کلتوری و علمی کشور میزبان، راپور دادن آنها به حکومت دلوت فرستنده و ارایه معلومات به اشخاص ذی علاقه (مثلاً: به سازمان های تجارت خارجی که داخل معاملات تجارتی و ترانسپورتی خارجی باشند.)
کمک و مساعدت به اتباع دولت فرستنده
کفالت کردن به حیث اداره ثبت اسناد رسمی و مدنی
حفظ منابع اتباع دولت فرستنده در موارد میثراث در قلمروه کشور میزبان
حفظ و حمایت منافع صغر و اشخاص دیگر فاقد اهلیت کامل که از نگاه حقوق دولت فرستنده دارای صلاحیت نیستند
نماینده گی کردن یا حاضر ساختن نماینده برای اتباع دولت فرستنده در پیشگاه محاکم و مقامات دیگر کشور میزبان در مواقعی که از سبب غیبت یا کدام علت دیگر، همچو اتباع به منظور دفاع از حقوق و منافع شان به وقت معینه حاظر شده نتوانند،
ارسال اسناد قضایی و غیر آن یا اجراآت بر مکاتیب قابل غور یا دادن شهو برای محاکم دولت فرستنده،
اعمال حقوق کنتول و بررسی کشتی های دولت فرستنده و هواپیمایی که نزد آن دولت ثبت شده به شمول راکبین آنها
رساندن کمک به کشتی ها، هواپیماها و راکبین آنها که در ماده فوق ذکر گردیده است.
انجام هرگونه وظیفه دیگری که دولت فرستنده به عهده یک پست قونسلی محول نموده باشد.
امتیازات و مصونیت ها: ماموران قونسلی مانند ماموران سیاسی از امتیازات به شکل معافیت برخوردار اند. این معافیت ها عبارتند از مالیتهای شخصی و مالی، مملکتی و منطقه یی شهری، محصول گمرکی و تفتیش گمرکی، خدمات شخصی و عمومی و الزامات نظامی، دوسیه های اقامت، کار و بیمه اجتماعی.
- امتیازات فوق شامل شخص مامور قونسلی و اعضای خانواده او که در منزلش سکونت دارند، نسبت به فعالیت های رسمی قونسلی و اموال قونسلی و اموال متعلق به دولت فرستنده و عایدات یا اموالی است که مبدا آن کشور فرستنده باشد. بنا براین عایدی که در کشور پذیرنده به دست آید، یا ارثی که از تبعه داخلی به مامور قونسیل برسد، مشمول معافیت های فوق الذکر نیست.
- مصونیت های ماموران قونسلی نیز مثل امتیازات شان نسبت به مامورین دیپلوماتیک بسیار محدود می باشد. مقامات دولت پذیرنده صرف به تلاشی آن قسمت عمارات قونسلی پرداخته نمی تواند که به منظور اجرای امور و حفظ اسناد رسمی دولت فرستنده مورد استعمال قرار داشته باشد. در صورت حوادث طبیعی مثل حریق و امثال آن، افراد دولت پذیرنده صرف به اجازه قوسنیل داخل آن شده می تواند.
- همچنان بر عکس، مامورین دیپلوماتیک، درصورت ارتکاب جنایت بزرگ مورد محاکمه یا بازداشت قرار گرفته می توانند، در صورتی که محکمه با صلاحیت کشور پذیرنده چنین فیصله نماید.
منازعات بین المللی و راه های حل آن
حل منازعات بین المللی به حیث یکی از اصول هفتگانه حقوق بین المللی عمومی است که از طرف همه دولت های جهان به رسمیت شناخته شده است.
حل مسالمت آمیز اختلافات بین دولت ها ضامن تأمین و استحکام صلح پایدار جهانی شده می تواند. به اساس ماده سی وسوم منشور سازمان ملل:
1- طرف های هر نوع اختلاف که ادامه آن حفظ صلح و امنیت بین المللی را احتمالاً به خطر می اندازد باید قبل از همه از راه مذاکره، میانجیگری، وساطت، آشتی، حکمیت، رسیده گی قضایی، توسل به موسسات با ترتیبات منطقه ای یا سایر ذرایع مسالمت آمیز و بنا به انتخاب خود، راه حل آن را جستجو نمایند.
2- شورای امنیت در صورتی که ضروری بداند از طرف های اختلاف مطالبه خواهد کرد تا اختلاف شان را از این طریق حل نماید.
به اساس ماده سی و چهارم منشور سازمان ملل متحد موضوع حفظ صلح و امنیت بین المللی را به شورای امنیت سازمان ملل تفویض نموده است. «شورای امنیت می تواند هر اختلاف یا هر وضعی را که منجر به کی برخورد بین المللی یا ایجاد یک منازعه گردیده می تواند به غرض تثبیت اینکه آیا ادامه اختلاف یا آن وضع صلح و امنیت بین لمللی را احتمالاً به خطر اندازد، مورد رسیده گی قرار دهد.
به اساس ماده 35 منشور:
1- هر عضو ملل متحد می تواند توجه شورای امنیت یا مجمع عمومی را به هر اختلاف یا وضعی که در ماده سی و چهار بدان اشاره شده است، جلب نماید.
دولت که عضو ملل متحد نیست، می تواند توجه شورای امنیت یا مجمع عمومی را به طرف اختلافی که خود او یک طرف آن را تشکیل می دهد، جلب نماید، مگر به ارتباط اختلاف و جیه حل مسالمت آمیز را که در این منشور تجویز گردیده است، به صورت قبلی قبول نماید.
2- دولت که عضو ملل متحد نیست، می تواند توجه شورای امنیت یا مجمع عمومی را به طرف اختلافی که خود او یک طرف آن را تشکیل می دهد، جلب نماید، مگر به اتباط اختلاف وجیه جل مسالمت آمیز را که دراین منشور تجویز گردیده است، به صورت قبلی قبلی نماید.
- تجارب بین المللی در دوره های مختلفه نشان می دهد که دو نوع اختلاف بین دولت ها وجود داشته است: اختلافات و منازعات سیاسی، یعنی تضاد منافع و تعارض بین شخصیت های حقوق بین الملل در مورد یک حق یا یک وضع و منازعات حقوقی، یعنی اختلاف بین بیش تر شخصیت های حقوق بین الملل در مورد تطبیق و اجرا یا تفسیر یک حق که از لحاظ حقوق بین الملل عمومی یکی از پرنسیپ های آن بلای حق مذکور قابل تطبیق باشد.